پیدایش نگرشهای تنشزا و دینزدا
با پیدایش احزاب و گروهکهای اسلامی و تقلید محض از آنها، نگرشهایی در جامعۀ اسلامی به وجود آمده که متأسفانه باعث تنش و دینزدایی مردم عوام گشته است؛ به گونهای که حتی قدرت جدایی حق از باطل را از دست دادهاند و جامعۀ اسلامی به هرج و مرج کشیده شده است.
با توجه به اینکه هر مقلدی سعی میکند که باعث گسترش تفکرات حزبی خود شود، گاهی فراموش میکند که اهداف عالیۀ دین خدا و مقاصد شریعت بر چه محوری قرار دارد و آیا واقعاً نجات اخروی در بسط مفاهیم و اهداف حزب مربوطه است؟
با نگرشی سطحی در مییابیم که جامعۀ اسلامی هرگز در این تفرقه نمیتواند راه نجات و صلاح خود را بیابد و تنها راه نجات انسان، چنگ زدن به ریسمان محکم خداوند یعنی قرآن است: ﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِیعٗا وَلَا تَفَرَّقُواْۚ﴾([۱]) «و همگی به رشتهی (ناگسستنی قرآن) خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید.»
در برخی از جوامع اتفاق افتاده که آن قدر تفکرات حزبی و تقلید از آن شایع بوده که هرکس افتخارات خود را به افتخارات حزبی خود دانسته و کسانی که سعی در دعوت الهی داشتهاند، خود یا از طرف دیگران به حزبی منسوب گشته و دیگران از آنها پرهیز نمودهاند.
هرگاه با دلیل، برای مقلد مشخص شد که در مسألهای، حق خلاف مذهب کسی است که از او تقلید میکند اما او از قول مذهب خود برنگردد، گناه بزرگی مرتکب شده است؛ زیرا خداوند میفرماید: ﴿وَمَا کَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَهٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ ٱلۡخِیَرَهُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡۗ وَمَن یَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلٗا مُّبِینٗا٣۶﴾ [الأحزاب: ۳۶] «هیچ مرد و زن مؤمنی، در کاری که خدا و پیغمبرش داوری کرده باشند (و آن را مقرّر نموده باشند) اختیاری از خود در آن ندارند (و ارادۀ ایشان باید تابع ارادۀ خدا و رسول باشد). هرکس هم از دستور خدا و پیغمبرش سرپیچی کند، گرفتار گمراهی کاملاً آشکاری میگردد.» ترس آن هست که ادامۀ این عمل، قلب مقلِّد را دچار زیغ و انحراف گرداند. آنچنان که خداوند میفرماید: ﴿فَلَمَّا زَاغُوٓاْ أَزَاغَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُمۡۚ﴾([۲]) «آنان چون از حق منحرف شدند، خداوند دلهایشان را بیشتر از حق دور داشت.» ابن تیمیه در این باره میگوید: کسی که در مسألهای حقی که خداوند، رسولش را برای آن فرستاده است برای او روشن شود، سپس بخاطر عادتش از آن حق بگذرد از زمرۀ سرزنش شوندگان خواهد شد.([۳])
باز در جایی دیگر میگوید: کسی که به عنوان مقلد قول عالمی را قبول میکند حق ندارد که مقلدِ قول عالم دیگری را سرزنش کند. اما اگر یکی از آنها حجت و دلیل شرعی داشت اطاعت و گردن کجی برای دلیل شرعی واجب میگردد.([۴])