آثار سیاسی(۴)

پیدایش نگرش‌های تنش‌زا و دین‌زدا

با پیدایش احزاب و گروهک‌های اسلامی و تقلید محض از آن‌ها، نگرش‌هایی در جامعۀ اسلامی به وجود آمده که متأسفانه باعث تنش و دین‌زدایی مردم عوام گشته است؛ به گونه‌ای که حتی قدرت جدایی حق از باطل را از دست داده‌اند و جامعۀ اسلامی به هرج و مرج کشیده شده است.

با توجه به اینکه هر مقلدی سعی می‌کند که باعث گسترش تفکرات حزبی خود شود، گاهی فراموش می‌کند که اهداف عالیۀ دین خدا و مقاصد شریعت بر چه محوری قرار دارد و آیا واقعاً نجات اخروی در بسط مفاهیم و اهداف حزب مربوطه است؟

با نگرشی سطحی در می‌یابیم که جامعۀ اسلامی هرگز در این تفرقه نمی‌تواند راه نجات و صلاح خود را بیابد و تنها راه نجات انسان، چنگ زدن به ریسمان محکم خداوند یعنی قرآن است: ﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِیعٗا وَلَا تَفَرَّقُواْۚ﴾([۱]) «و همگی به رشته‌ی (ناگسستنی قرآن) خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید.»

در برخی از جوامع اتفاق افتاده که آن قدر تفکرات حزبی و تقلید از آن شایع بوده که هرکس افتخارات خود را به افتخارات حزبی خود دانسته و کسانی که سعی در دعوت الهی داشته‌اند، خود یا از طرف دیگران به حزبی منسوب گشته و دیگران از آن‌ها پرهیز نموده‌اند.

هرگاه با دلیل، برای مقلد مشخص شد که در مسأله­ای، حق خلاف مذهب کسی است که از او تقلید می­کند اما او از قول مذهب خود برنگردد، گناه بزرگی مرتکب شده است؛ زیرا خداوند می­فرماید: ﴿وَمَا کَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَهٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ ٱلۡخِیَرَهُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡۗ وَمَن یَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلٗا مُّبِینٗا٣۶﴾ [الأحزاب: ۳۶] «هیچ مرد و زن مؤمنی، در کاری که خدا و پیغمبرش داوری کرده باشند (و آن را مقرّر نموده باشند) اختیاری از خود در آن ندارند (و ارادۀ ایشان باید تابع ارادۀ خدا و رسول باشد). هرکس هم از دستور خدا و پیغمبرش سرپیچی کند، گرفتار گمراهی کاملاً آشکاری می­گردد.» ترس آن هست که ادامۀ این عمل، قلب مقلِّد را دچار زیغ و انحراف گرداند. آن‌چنان که خداوند می‌فرماید: ﴿فَلَمَّا زَاغُوٓاْ أَزَاغَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُمۡۚ﴾([۲]) «آنان چون از حق منحرف شدند، خداوند دل‌هایشان را بیشتر از حق دور داشت.» ابن تیمیه در این باره می­گوید: کسی که در مسأله­ا­ی حقی که خداوند، رسولش را برای آن فرستاده ­است برای او روشن شود، سپس بخاطر عادتش از آن حق بگذرد از زمرۀ سرزنش شوندگان خواهد شد.([۳])

باز در جایی دیگر می­گوید: کسی که به عنوان مقلد قول عالمی را قبول می‌کند حق ندارد که مقلدِ قول عالم دیگری را سرزنش کند. اما اگر یکی از آن‌ها حجت و دلیل شرعی داشت اطاعت و گردن کجی برای دلیل شرعی واجب می­گردد.([۴])

 

 

([۱]) آل‌عمران/ ۱۰۳٫

([۲]) صف/ ۵٫

([۳]) ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ۲۰/۲۲۵٫

([۴]) همان، ۳۵/۲۳۳٫

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …