([۱])أما تِرمِذی و أبوداود سندشان را به ابن مسعود از طریق عاصم بن أبِیالنَّجود یکی از قرّاء سبعه از «زِرّ بن جُبَیش» از عبدالله بن مسعود از پیامبر صلی الله علیه و سلم تخریج کردهاند، بدین سان: «اگر از دنیا بهجُز یک روز باقی نماند (زائده گوید) خدا آن روز را دراز میکند تا (مردی از دودمان من یا) از خاندان مرا برانگیزد که نام او و نام پدرش با نام من و نام پدرم یکی است»([۲]). این لفظ أبوداود است …. و لفظ ترمذی چنین است: «دنیا از میان نمیرود مگر آنکه مردی از خاندان من که نام او با نام من یکی است بر عرب فرمانروا میشود». و در لفظ دیگر چنین است: «تا اینکه بعد، مردی از خاندانم به ولایت برسد». و درباره هر دو لفظ گوید حدیثی حسن و صحیح است و هم آن را از طریقی موقوف([۳]) بر أبوهریره، روایت کرده است!….. عِجلی گوید در خصوص روایات او [= عاصم] از زِرّ و أبیوائل درباره او اختلاف روی داده است و این گفته اشاره به ضعف روایت او از آنهاست و محمّد بن سعد گوید : عاصم مردی ثقه بود ولی در أحادیث بسیار اشتباه میکرد و یعقوب بن سفیان گوید در حدیث او اضطراب است….. .
۲) أبوداود در همین موضوع حدیثی از علی س تخریج کرده به روایت فِطرِ بنِ خَلیفه از قاسم بن أبوبزّه و او از أبوطُفَیل و او از علی س و علی از پیامبر صلی الله علیه و سلم که گفت: «اگر از مدّت دنیا بیش از یک روز هم باقی نمانده باشد در آن روز خدا مردی را از خاندان من برخواهد انگیخت که زمین را پس از آنکه پر از ستمگری و بیدادگری بوده است پر عدل و داد کند» ……
أحمد بن عبدالله یونس گفته است ما بر فِطر میگذشتیم و او مطروح بود([۴]) و از او هیچ خبری نمینوشتیم و بار دیگر گفته است من بر او میگذشتم و او را مانند سگ فرومیگذاشتم. و دارِقُطنی گفته است به قول وی استناد نمیشود و أبوبکر بن عیّاش گفته است روایات او را تنها بدان سبب فرو گذاشتم که وی به مذهبی ناشایست منتسب بود و جوزجانی گوید او منحرف از راه حقّ است و موثّق نیست. (اِنتهی)
۳) و هم أبوداود آن را به علی س نسبت داده و حدیث را بدینسان تخریج کرده است: «ازهارون بن مُغَیره از عَمروبن أبیقَیس ازشُعَیب بن خالد ازأبواسحاق سَبِیعی روایت شده که علی س در حالیکه به فرزندش حَسَن نگریست فرمود این فرزندم سیّد است چنانکه رسولخدا صلی الله علیه و سلم اورا بدین عنوان نامیده درآینده ازنسل او مردی به جهان خواهدآمد که به نام پیامبر شما موسوم خواهد بود و در خوی به وی شباهت خواهد داشت ولی درخلقت به او شبیه نخواهد بود آنگاه داستان او را شرح داد که زمین را پر از داد خواهد کرد.
و هارون گفت عَمرو بن أبوقَیس از مُطَرَّف بن طَریف از أبوالحسن از هِلال بن عَمرو به ما روایت کرد که شنیدم علی علیه السلام به روایت از پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود مردی از ماوراءُ النّهر (جیحون) ظهور میکند که او را «حارث» مینامند و پیشرو لشکریان او مردی به نام «منصور» خواهد بود، برای خاندان محمّد (أمر) را مُمَهَّد (= آماده) میکند یا سلطه و قدرتی فراهم میسازد همچنان که قریش به سبب رسول خدا صلی الله علیه و سلم قدرت وتوانایی به دست آورد. برهر مؤمنی یاری کردن به وی واجب است. یا فرمود: اجابت دعوت او بر هر مؤمنی واجب است.
أبوداود در این حدیث سخنی نگفته و سکوت کرده است ولی در جای دیگر درباره «هارون» گفته است که او از فرقه شیعه است و سلیمانی گفته است درباره او باید تأمّل کرد. أبوداود در خصوص «عَمرو بن أبی قَیس» گفته است قوی نیست و در حدیث او خطا دیده میشود. ذَهَبی گفته است ……. روایت وی از علی س مُنقَطع است چنانکه روایت أبوداود از هارون بن مُغَیره نیز بر همین صفت است.
ودرباره زنجیرروایت (= سند) دوّم أبوالحَسَن و هِلال بن عَمرو مجهولاند وأبوالحسن شناخته نشده است به جُز اینکه مُطَرَّف بن طَریف از او روایت کرده است!.(اِنتهی)