دیدگاه قول تفصیل(وجوب اتّباع)(۸)

  • سنت: طرفداران تقلید برای اثبات قولشان به احادیثی از پیامبراکرم صلی الله علیه و سلم استناد کرده‌اند.([۱])

– «ألا تسألوا إذا لم یعلموا فانما شفاء العی السؤال».([۲]) «چرا نپرسیدید وقتی که ندانستید. چرا که دوای نادانی پرسیدن است.»

  • «علیکم بسنتی و سنه الخلفاء الراشدین من بعدی»([۳]) «بر شما باد اقتدا به سنّت من و سنّت خلفای راشیدین بعد از من.»
  • «اقتدوا باللذین من بعدی ابی بکر و عمر»([۴]) «به افراد بعد از من ابوبکر و عمر اقتدا کنید.»
  • «أصحابی کالنجوم بایهم اقتدتیم اهتدیتم»([۵]) «اصحاب من ستارگانند، به هرکدام اقتدا کنید هدایت می­یابید.»
  • اجماع؛ این دسته از علما برای اثبات نظرشان به این امر استدلال کرده‌اند که علما به عدم‌انکار مقلدین اجماع کرده‌اند.([۶]) ابن قدامه مقدسی می‌گوید: اجماع بر این است که تقلید در فروع جایز است و دلیل آن اجماع است.([۷]) ابوالخطاب برای این نظر، به اجماع استدلال کرده و گفته است: علما بر این نظر، اجماع کرده اند.([۸])
  • اجماع صحابه رضی الله عنهم: آنان پیوسته برای عوام فتوا می‌دادند و هرگز آنان را به رسیدن به درجه اجتهاد امر نمی‌کردند و سؤالشان را بدون پاسخ نمی‌گذاشتند که این به تواتر از عوام و علمای صحابه رضی الله عنهم روایت شده و امری بدیهی و آشکار است و بدین‌خاطر بر پیروی عامی از مجتهد اجماع وجود دارد.([۹])

 

 

([۱])شوکانی، القول المفید فی أدله الاجتهاد والتقلید، ص ۲۹، ۲۸، ۲۰٫

([۲]) (حسن): این قسمت از حدیث «حسن» است؛ اما اصل روایت این بوده که ابوداود (ش۳۳۶) / بیهقی، السنن الکبری (ش۱۱۱۵و۱۱۱۷) / دارقطنی (ج۱ص۱۸۹) از طریق (موسی بن عبدالرحمن) روایت کرده اند: «نا محمد بن سلمه عن الزبیر بن خریق عن عطاء عن جابر قال: خرجنا فی سفر فأصاب رجلا منا حجر فشجه فی رأسه ثم احتلم فسأل أصحابه هل تجدون فی رخصه فی التیمم قالوا ما نجد لک رخصه وأنت تقدر على الماء فاغتسل فمات فلما قدمنا على رسول الله  صلی الله علیه و سلم أخبر بذلک فقال قتلوه قتلهم الله الا سألوا إذا لم یعلموا فإنما شفاء العی السوال إنما کان یکفیه أن یتیمم ویعصر أو یعصب على جرحه ثم یمسح علیه ویغسل سائر جسده.» وزبیر بن الخریق: امام ابن حجر می‌گوید: «لین الحدیث» و امامان دارقطنی و ابوداود می‌گویند: «لیس بالقوى» و امام ابن حبان وی را در «ثقات» آورده است و امام ذهبی می‌گوید: «صدوقٌ» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۳ص۳۱۴) و تقریب التهذیب (ش۱۹۹۴) / ذهبی، المغنی (ش۲۱۶۷)] و در دوجای این حدیث به خطا رفته است؛ اول اینکه همین حدیث را (ولید بن عبیدالله و اسماعیل بن مسلم) از عطاء بن ابی رباح از (مسند عبدالله بن عباس) روایت کرده‌اندو نه (مسند جابر)؛ و همچنین قسمت آخر که در مورد مسح بر عصابه می‌باشد را هم روایت نکرده اند؛ و بلکه در روایتشان آمده که پیامبر  صلی الله علیه و سلم فرمودند که تیمم کند و بیهقی، السنن الکبری (ش۱۱۱۳) / مستدرک (ش۵۸۵) / ابن الجارود، المنتقی (ش۱۲۸) / ابن حبان (ش۱۳۱۴) / ابن خزیمه (ش۲۷۳) / ابوحاتم، علل الحدیث (ج۱ص۳۷) / دارقطنی (ج۱ص۱۸۹) از طریق (ولید بن عبیدالله بن ابی رباح و اسماعیل بن مسلم) روایت کرده اند: «أن رجلا أصابته جراحه على عهد رسول الله  صلی الله علیه و سلم فأصابته جنابه فاستفتى فأفتی بالغسل فاغتسل فمات فبلغ ذلک النبی صلى الله علیه و سلم فقال قتلوه قتلهم الله ألم یکن شفاء العی السوال.» و ولید بن عبیدالله بن ابی رباح: امام یحیی بن معین می‌گوید: «ثقهٌ» و امام ابن حبان وی را در «ثقات» آورده است و امام ابن خزیمه از وی در «صحیحش» روایت کرده است و امام دارقطنی می‌گوید: «ضعیفٌ» [ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل (ج۹ص۹) / ذهبی، المغنی (ش۶۸۶۶) / ابن حجر، لسان المیزان (ج۶ص۲۲۳)] و اسماعیل بن مسلم مکی هم «ضعیف» است [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۱ص۳۳۱) و تقریب التهذیب (ش۴۸۴)] اما با هم موجب «صحّت» روایت می‌شوند و خطاهای زبیر بن خریق هم واضح می‌گردد اما در این قسمت از حدیث «الا سألوا إذا لم یعلموا فإنما شفاء العی السوال» توسط اسماعیل بن مسلم مکی متابعه شده لذا اسنادشان با هم «حسن» می­گردد.

([۳]) (صحیح): تحقیقش کمی قبل گذشت.

([۴]) (حسن): این روایت از طریق عبدالله بن مسعود وحذیفه الیمان وانس‌بن مالک وعبدالله بن ‌عمر وابوالدرداء از رسول الله  صلی الله علیه و سلم روایت شده است:

اما طریق حذیفه (  رضی الله عنه): سه طریق دارد؛ طریق اول: احمد (ش۲۳۳۸۶) / ترمذی (ش۳۶۶۳) / طحاوی، شرح مشکل الآثار (ج۳ص۱۵۶) / ابن حبان (ش۶۹۰۲) / خلال، السنه (ش۳۳۵) / عقیلی، الضعفاء الکبیر (ج۲ص۱۵۰) / خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج۱۴ص۳۶۶) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۳۳ص۱۱۷) از طریق (وکیع بن الجراح ومحمد بن عبید) روایت کرده­اند: «ثنا سالم المرادی عن عمرو بن هرم الأزدی عن ربعی بن حراش عن حذیفه قال: بینا نحن عند رسول الله صلى الله علیه و سلم قال: إنی لست أدری ما قدر بقائی فیکم فاقتدوا باللذین من بعدی یشیر إلى أبی بکر وعمر رضی الله عنهما واهدوا هدی عمار وعهد بن أم عبد رضی الله عنهما».

و رجال احمد «رجال صحیح» می­باشد به جز ابوالعلاء سالم بن عبد الواحد المرادى: وامام ابن حجر گفته است: «مقبولٌ وکان شیعیاً» وامام طحاوی گفته است: «مقبولُ الحدیث» وامام عجلی گفته است: «ثقهٌ» وامام ابن حبان هم وی را در «ثقات» آورده است وامام ابن عدی گفته است: «حدیثه لیس بالکثیر» وامام ابوحاتم گفته است: «یکتب حدیثه» امام یحیی بن معین گفته است: «ضعیفٌ» وامام ابوداود گفته است: «لیس لی به علم» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۳ص۴۴۰) وتقریب التهذیب (ش۲۱۸۰)] لذا این اسناد «حسن» است.

طریق دوم: ابن عدی، الکامل (ج۲ص۲۴۹) روایت کرده است: «ثنا علی بن الحسن بن سلیمان ثنا احمد بن محمد بن المعلی الآدمی قال ثنا مسلم بن صالح ثنا حماد بن دلیل عن عمرو بن هرم عن ربعی بن حراش عن حذیفه … ». اما این اسناد «ضعیف» است چرا که چیزی از حال (مسلم بن صالح أبو رجاء) را نیافتم.

طریق سوم: احمد (ش۲۳۲۴۵) / بیهقی، السنن لکبری (ش۱۰۳۴۸) / بزار (ش۲۸۲۷) / ترمذی (ش۳۶۶۲) / مستدرک (ش۴۴۵۲و۴۴۵۳و۴۴۵۱) / ابن بشران، اماملی (ش۵۹۳) / خطیب بغدادی، الفقیه والمتفقه (ش۴۶۱) / ابن ابی خیثمه، التاریخ الکبیر (ج۵ص۱۷۰) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۳۰ص۲۲۶) از طریق (مسعر بن کدام وزائده بن قدامه وشعبه بن الحجاج) روایت کرده­اند: «عن عبد الملک بن عمیر عن ربعی (بن حراش) عن حذیفه قال قال رسول الله صلى الله علیه و سلم: …».

رجال احمد «رجال صحیح» می­باشد اما عبد الملک بن عمیر «مدلس» می­باشد [ابن حجر، تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس (ش۸۴)] واین روایت را از ربعی بن حراش نشنیده واز فرد دیگری شنیده است واحمد (ش۲۳۲۷۶و۲۳۴۱۹و۲۳۴۱۹) / ترمذی (ش۳۷۹۹) / ابن ماجه (ش۹۷) / بیهقی، السنن الکبری (ش۱۷۰۳۳و۱۷۰۳۴) / طحاوی، شرح مشکل الآثار (ج۳ص۱۵۵) / بزار (ش۲۸۲۹) / ابن ابی شیبه (ج۷ص۴۷۳وج۸ص۵۷۲) / ابن ابی عاصم، السنه (ش۱۱۴۸و۱۴۲۲) / خلال، السنه (ش۳۳۶) / ابن عبدالبر، التمهید (ج۲۲ص۱۲۶) / خطیب بغدادی، الفقیه والمتفقه (ش۹۸۶) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۳۰ص۲۲۷) / یعقوب الفسوی، المعرفه والتاریخ (ج۱ص۴۸۰) از طریق (وکیع بن الجراح ومومل بن اسماعیل وضحاک بن مخلد وابراهیم بن سعد وفریابی) روایت کرده­اند: «سفیان الثوری عن عبد الملک بن عمیر عن مولى لربعی بن حراش عن ربعی بن حراش عن حذیفه قال کنا جلوسا عند النبی صلى الله علیه وسلم فقال  صلی الله علیه و سلم: …». اما این (مولى ربعی بن حراش) چه کسی است؟ وبخاری، التاریخ الکبیر (ج۸ص۲۰۹) / بزار (ش۲۸۲۸) / مستدرک (ش۴۴۵۴) / المعجم الاوسط (ج۵ص۳۴۴) / عبدالله بن احمد، السنه (ش۱۳۶۷) / حدیث ابوالفضل الزهری (ش۶۹۵) / ابن ابی خیثمه، التاریخ الکبیر (ج۵ص۱۷۰) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۵ص۱۴و۱۵وج۴۳ص۳۹۵) / یعقوب الفسوی، المعرفه والتاریخ (ج۱ص۴۸۰) / بیهقی، السنن الکبری (ش۱۷۰۳۴) / طحاوی، شرح مشکل الآثار (ج۳ص۱۵۶) از طریق (عبدالله بن الزبیرالحمیدی وابراهیم بن سعد) روایت کرده­اند: «ثنا سفیان الثوری عن عبد الملک بن عمیر عن هلال مولى ربعی بن حراش عن ربعی بن حراش عن حذیفه رضی الله عنه أن رسول الله  صلی الله علیه و سلم قال: …». اما هلال مولی ربعی: راوی جز عبدالملک بن عمیر ندارد وحالش را نیافتم لذا «مجهول» است؛ واسناد هم «ضعیف» می­گردد وامام بزار هم گفته است: «هلال مولی ربعی وهو مجهولٌ عندهم» وامام ابن عبدالبر هم آن را تأیید کرده و گفته است: «هو کما قال (البزار)» وامام ابن حزم هم گفته است: «هو مجهولٌ لایعرف من هو أصلاً» وامام ابن حجر هم گفته است: «مقبولٌ» وگفته است: «ای عند المتابعه والا فهو لینٌ» [ابن حجر، تقریب التهذیب (ش۷۳۵۳) و(ج۱ص۱) / ابن الملقن، البدر المنیر (ج۹ص۵۸۲) / ابن حزم، الاحکام فی اصول الاحکام (ج۶ص۲۴۳)].

اما طریق عبدالله بن مسعود  رضی الله عنه: دو طریق دارد؛ طریق اول: مستدرک (ش۴۴۵۶) / المعجم الکبیر (ج۹ص۷۲) / تمام رازی، الفوائد (ش۱۷۳۲) / قاضی الدینوری، المجالسه وجواهر العلم (ش۳۵۲۸) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۳۳ص۱۱۹) / المعجم الاوسط (ج۷ص۱۶۸) / ابوحنیف، المسند بروایه الحصکفی (ش۳۶۱) از طریق (یحیی بن سلمه بن کهیل وابوحنیفه) روایت کرده­اند: «عن سلمه بن کهیل عن أبی الزعراء عن عبد الله بن مسعود  رضی الله عنه قال: قال رسول الله  صلی الله علیه و سلم: اقتدوا باللذین من بعدی أبی بکر وعمر واهتدوا بهدی عمار وتمسکوا بعهد ابن مسعود.» اما این اسناد «ضعیف» است چرا که یحیی بن سلمه بن کهیل «متروک الحدیث» است [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۱۱ص۲۲۴) / ذهبی، الکاشف (ش۶۱۷۸)] البته دیدیم که امام ابوحنیفه وی را متابعه کرده است؛ اما امام ابوحنیفه هم در روایت حدیث «ضعیف» بوده وامامان بخاری ومسلم و ابن عدی وابونعیم اصفهانی ودارقطنی وابن حبان وابن الجوزی وابن عبدالحق وسفیان ثوری ونسایی وعبدالله بن مبارک وابن شاهین واحمد حنبل وابن سعد وروایتی از یحیی بن معین وحاکم نیشابوری وی را «ضعیف» دانسته­اند [برای مشاهده اقوال محدثین در مورد امام ابوحنیفه  رحمه الله به کتاب سلسله الأحادیث الضعیفه والموضوعه وأثرها السیئ فی الأمه (ج۱ص۶۶۱) از شیخ آلبانی  رحمه الله مراجه گردد و چون وی تمامی نظرات را آورده است لذا به خاطر ترک تطویل از آوردن آن خوداری می‌نماییم.]

طریق دوم: المعجم الاوسط (ج۷ص۱۶۸) روایت کرده است: «حدثنا محمد بن أحمد الرقام نا إبراهیم بن سلم بن رشید الهجیمی ثنا عمرو بن زیاد الباهلی ثنا عبد الله بن المبارک عن سفیان عن سلمه بن کهیل عن أبی الزعراء عن عبد الله بن مسعود قال قال رسول الله  صلی الله علیه و سلم…». اما این اسناد «موضوع» است چرا که عمرو بن زیاد بن عبد الرحمن بن ثوبان الباهلی: امام دارقطنی گفته است: «یضعُ الحدیث» امام ابن عدی گفته است: «منکرُالحدیث یسرقُ الحدیث ویحدث بالبواطیل؛ کان هو یتهم بوضعها» وامام ابن منده هم گفته است: «یعرف بالتاله متروک الحدیث» [ابن عدی، الکامل (ج۵ص۱۵۱) / ابن حجر، لسان المیزان (ج۴ص۳۶۴)].

طریق سوم: ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۳۰ص۲۲۷) روایت کرده است: «أخبرنا أبو شکر محمد بن أبی طاهر حمد بن أبی نصر عبد الله بن الحسین المستوفی بأصبهان أنا أبو عمرو بن منده أنا أحمد بن سعد البغدادی بتنیس نا محمد بن عبد العزیز بن ربیعه الکلابی نا أحمد بن رشد بن خیثم نا حمید بن عبد الرحمن عن الحسن بن صالح عن فراس بن یحیى عن الشعبی عن علقمه بن قیس عن عبد الله بن مسعود قال قال رسول الله (صلى الله علیه وسلم): …». اما این روایت هم «واهی» است چرا که أحمد بن راشد بن خثیم الهلالی: امام ذهبی گفته است: «روی عن سعید بن خثیم بخبر باطل؛ اختلقه بجهل» و امام هیثمی هم گفته است: «قد اتّهم» [ذهبی، میزان الاعتدال (ج۱ص۹۷) / محمد بن عبدالغنی، تکمله الاکمال (ج۲ص۷۰۸) / هیثمی، مجمع الزوائد (ج۵ص۲۲۴)].

اما طریق عبدالله بن عمر  رضی الله عنهما: دو طریق دارد؛ طریق اول: ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۳۰ص۲۲۸) روایت کرده است: «أخبرنا أبو نصر أحمد بن محمد بن أحمد الإسکندرانی وأبو الفتح محمد بن الموفق بن محمد الجرجانی وأبو الفتح محمد بن علی بن نصر الحمادی الأدرقانی وأبو النضر عبد الرحمن بن عبد الجبار بن عثمان العامی وأبو جعفر محمد بن علی بن محمد الطبری وأبو المظفر عبد الفاطر بن عبد الرحیم بن عبد الله السقطی المقرئان بهراه قالوا أنا أبو سهل نجیب بن میمون بن سهل أنا أبو علی منصور بن عبد الله بن خالد الذهلی الخالدی نا أبو إسحاق إبراهیم بن محمد بن عمرویه المروزی الملقب بعبد دلیل وأبو سعید الحسن بن أحمد بن محمد بن المبارک التستری قالا أنا أحمد بن صبیح بن وضاح نا محمد بن قطن نا ذا النون نا مالک بن أنس عن نافع عن ابن عمر…». اما این اسناد «موضوع» است چرا که اولاً: حسن بن أحمد بن المبارک: امام ذهبی گفته است: «روى خبراً موضوعاً» وامام دارقطنی گفته است: «کان یتهم بوضع الحدیث» وامام خطیب بغدادی گفته است: «صاحبُ مناکیر» [ذهبی، میزان الاعتدال (ج۱ص۴۸۰) / ابن حجر، لسان المیزان (ج۲ص۱۹۳)] وثانیاً: منصور بن عبد الله أبو علی الذهلی الخالدی الهروی: امام ابوسعید الادریسی گفته است: «کذاب لایعتمد علیه» وامام خطیب بغدادی گفته است: «حدث عن جماعه من الخراسانیین بالغرائب والمناکیر» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۶ص۹۶) / خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج۱۳ص۸۴)]. وثالثاً: احمد بن صلیح: امام ذهبی در مورد این روایت گفته است: «هذا غلطٌ وأحمد لایعتمد علیه» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۱ص۱۸۸)]. وامام عقیلی هم گفته است: «حدیثٌ منکرٌ لاأصل له من حدیث مالک» [عقیلی، الضعفاء الکبیر (ج۴ص۹۴)].

طریق دوم: ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۳۰ص۲۲۸) روایت کرده است: «أخبرنا أبو بکر وجیه بن طاهر وأبو الفتح محمد بن الموفق بن مبارک بن أبی مطیع الوکیل وعبد الجبار بن أبی سعید بن أبی القاسم الطبیب وأبو العلاء صاعد بن أبی الفضل بن أبی عثمان الشعیبی المالینی قالوا أنبأ أم الفضل بنت عبد الصمد بن علی بن محمد الهریمیه قالت أنبأ أبو محمد بن أبی شریح نا أبو القاسم عبد الرحمن بن الحسن الأسدی زاد وجیه بهمذان نا أبو عبد الرحمن عبد الله بن محمد بن العباس الضبی نا أحمد بن خلاد القطان نا محمد بن عبد الله العمری المدنی عن مالک بن أنس عن نافع عن ابن عمر قال قال رسول الله  صلی الله علیه و سلم…». اما این اسناد «واهی» است چرا که محمد بن عبد الله بن عمر العمری: امام ابن حبان گفته است: «یروی عن مالک وأبیه العجائب لایجوز الاحتجاج به بحال» وامام عقیلی هم گفته است: «لایصح حدیثه ولایعرف بنقل الحدیث» [ابن حبان، المجروحین (ج۲ص۲۱۸) / عقیلی، الضعفاء الکبیر (ج۴ص۹۴)] وامام عقیلی هم گفته است: «حدیثٌ منکرٌ لاأصل له من حدیث مالک» [عقیلی، الضعفاء الکبیر (ج۴ص۹۴)].

اما طریق انس بن مالک  رضی الله عنه: طریق اول: ابن عدی، الکامل (ج۲ص۲۴۹) روایت کرده است: «محمد بن عبد الحمید الفرغانی ثنا صالح بن حکیم البصری ثنا مسلم بن صالح أبو رجاء ثنا حماد بن دلیل عن عمر بن نافع عن عمرو بن هرم قال دخلت انا وجابر بن زید علی أنس بن مالک فقال قال رسول الله صلى الله علیه و سلم اقتدوا باللذین من بعدی أبو بکر وعمر وتمسکوا بعهد بن أم عبد واهتدوا بهدی عمار» اما این اسناد «ضعیف» است؛ چرا که حال (مسلم بن صالح أبو رجاء) را نیافتم ولذا مجهول است.

طریق دوم: ابن حبان، الثقات (ج۲ص۱۹۰) روایت کرده است: «حدثنا محمد بن القاسم الدقاق بالمصیصه ثنا یوسف بن سعید بن مسلم ثنا هارون بن زیاد الحنائی ثنا الحارث بن عمیر عن حمید عن أنس قال قال النبی صلى الله علیه و سلم اقتدوا باللذین من بعدی أبى بکر وعمر» اما ازحال محمد بن القاسم الدقاق چیزی نیافتم لذا مجهول بوده واسناد روایت هم «ضعیف» می­گردد.

اما طریق ابوالدرداء  رضی الله عنه: ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۳۰ص۲۲۹) روایت کرده است: «أنبأنا أبو علی الحسن بن أحمد المقرئ ثم أخبرنا أبو مسعود المعدل عنه أنا أبو نعیم الحافظ ثنا سلیمان بن أحمد نا عبد الرحمن بن معاویه العتبی نا محمد بن نصر الفارسی نا أبو الیمان الحکم بن نافع نا إسماعیل بن عیاش عن المطعم بن المقدام الصنعانی عن عنبسه بن عبد الله الکلاعی عن أبی إدریس الخولانی عن أبی الدرداء قال قال رسول الله  صلی الله علیه و سلم: …». اما این روایت «ضعیف» است چرا که روایات اسماعیل بن عیاش از شامیان «مقبول وصحیح» و از غیر شامیان همانند حجازی‌ها «ضعیف» می‌باشد؛ چنان‌که امامان بخاری، احمد، دحیم، یحیی بن معین، عمروبن علی فلاس وابن حجر گفته­اند؛ [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۱ص۳۲۱)] والمطعم بن المقدام صنعانی است. وثانیاً: ندانستم محمد بن نصر الفارسی چگونه فردی است ومجهول است.

([۵]) (موضوع): این روایت از طریق عبدالله بن عمر وجابر بن عبدالله وعمر بن الخطاب وابوهریره و انس بن مالک وعبدالله بن عباس از رسول الله  صلی الله علیه و سلم روایت شده است:

اما طریق جابر بن عبدالله  رضی الله عنهما: دو طریق دارد؛ طریق اول: دارقطنی، الموتلف والمختلف (ج۴ص۱۰) و من طریقه ابن حزم، الاحکام فی اصول الاحکام (ج۶ص۸۱۰) روایت کرده­اند: «نا القاضی أحمد کامل بن کامل خلف ثنا عبد الله بن روح ثنا سلام بن سلیم (سلیمان) ثنا الحارث بن غصین عن الاعمش عن أبی سفیان عن جابر قال: قال رسول الله (صلی الله علیه وسلم): أصحابی کالنجوم بأیهم اقتدیتم اهتدیتم» اما این اسناد «باطل» است چرا که اولاً: سلام بن سلیم (سلیمان) التمیمى السعدى «متروک الحدیث» است [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۴ص۲۸۱) و تقریب التهدیب (ش۲۷۰۲)] وثانیاً: الحارث بن غصین: امام ابن عبدالبر گفته است: «مجهولٌ» [حافظ العراقی، ذیل میزان الاعتدال (ص۷۳)].

طریق دوم: ابن حجر، لسان المیزان (ج۲ص۱۳۷) گفته است: «الدارقطنی فی غرائب مالک والخطیب فی الرواه عن مالک من طریق الحسن بن مهدی بن عبده المروزی عن محمد بن أحمد السکونی عن بکر بن عیسى المروزی أبی یحیى عن جمیل بن یزید عن مالک عن جعفر بن محمد عن أبیه عن جابر رفعه ما وجدتم فی کتاب الله فالعمل به ولا یسعه ترکه الى غیره الحدیث وفیه أصحابی کالنجوم بأیهم اقتدیتم اهتدیتم.» اما این روایت هم «باطل» است وامام دارقطنی گفته است: «لایثبت عن مالک ورواته مجهولون» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۲ص۱۳۷)].

اما طریق ابوهریره  رضی الله عنه: شهاب القضاعی، المسند (ش۱۳۴۶): «أخبرنا أبو الفتح منصور بن علی الأنماطی ثنا أبو محمد الحسن بن رشیق ثنا محمد بن جعفر بن محمد ثنا جعفر بن عبد الواحد الهاشمی عن وهب بن جریر عن أبیه عن الأعمش عن أبی صالح عن أبی هریره عن النبی صلى الله علیه و سلم أصحابی کالنجوم من اقتدى بشیء منها اهتدى» اما این طریق «موضوع» است چرا که جعفر بن عبد الواحد بن جعفر الهاشمی: امام دارقطنی گفته است: «یضعُ الحدیث» وامام ابوزرعه گفته است: «روى أحادیث لاأصل لها» وامام ابن عدی گفته است: «یسرقُ الحدیث ویأتی بالمناکیر عن الثقات؛ له أحادیث کلها بواطیل» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۲ص۱۱۷)].

اما طریق انس بن مالک   رضی الله عنه: ابن حجر، لسان المیزان (ج۲ص۳۱۲) گفته است: «الحسین بن محمد بن خسرو البلخی عن علی بن محمد بن علی بن عبید الله الواسطی ثنا أبو بکر محمد بن عمر بجامع واسط ثنا الدقیقی عن یزید بن هارون عن حمید عن أنس عن النبی (صلی الله علیه وسلم): أصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» اما این روایت هم «موضوع» است چرا که حسین بن محمد بن خسرو البلخی: امام ابن حجر گفته است: «(حدث بهذا الاسناد) نسخه کلها مکذوبه» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۲ص۳۱۲)].

اما طریق عبدالله بن عمر  رضی الله عنهما: عبد بن حمید، المسند (ش۷۸۳) / حدیث أبی الفضل الزهری (ش۶۷۱) / ابن عدی، الکامل (ج۲ص۳۷۷و۳۷۶) از طریق (غسان بن عبید و أبو شهاب الحناط) روایت کرده­اند: «عن حمزه الجزری عن نافع عن بن عمر أن رسول الله  صلی الله علیه و سلم قال: مثل أصحابی مثل النجوم یهتدی به فأیهم أخذتم بقوله اهتدیتم» اما این اسناد هم «موضوع» است چرا که حمزه بن أبى حمزه میمون الجعفی: امام حاکم می‌گوید: «یروى أحادیث موضوعه» و امام ابن عدی می‌گوید: «یضع الحدیث؛ عامه ما یرویه مناکیر موضوعه والبلاء منه» و امام ابن حجر هم گفته است: «متروک متهم بالوضع» وامامان بخاری و ابوحاتم می­گویند: «منکر الحدیث» و امامان نسایی و دارقطنی می­گویند: «متروک الحدیث» و امام احمد بن حنبل می­گوید: «مطروح الحدیث» و امام یحیی بن معین می‌گوید: «لایساوی فلساً» و امام ابن حبان هم می‌گوید: «ینفرد عن الثقات بالموضوعات حتى کأنه المتعمد لها، لاتحل الروایه عنه» و امام ابوداود می‌گوید: «لیس بشیء» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۳ص۲۸) وتقریب التهذیب (ش۱۵۱۹)]

اما طریق عمر بن الخطاب  رضی الله عنه: ابن قدامه، المنتخب من العلل للخلال (ص۱۶) / خطیب بغدادی، الکفایه فی علم الروایه(ص۴۸) / ابن عدی، الکامل (ج۳ص۲۰۰) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۱۹ص۳۸۳) از طریق (حمزه بن محمد بن عیسى و بکر بن سهل القرشی) روایت کرده­اند: «ثنا أبو عبدالله نعیم بن حماد المروزی ثنا عبد الرحیم بن زید العمّی عن أبیه عن سعید بن المسیب عن عمر بن الخطاب، قال: قال رسول الله  صلی الله علیه و سلم: سألت ربی فی ما یختلف فیه أصحابی من بعدی؟ فأوحى الله لی: یا محمد إن أصحابک عندی بمنزله النجوم فی السماء بعضها أضوأ من بعض فمن أخذ بشیء مما هم علیه من اختلافهم فهو عندی على هدى.» اما این اسناد هم «باطل» است چرا که اولاً: عبدالرحمن بن زید بن الحواری العمّی: امام یحیی بن معین گفته است: «کذابٌ؛ لیس بشیء» و امام بخاری هم گفته است: «ترکوه» وامام جوزجانی گفته است: «غیر ثقه» وامام ابوزرعه گفته است: «واه» وامام ابوداود گفته است: «ضعیف» [ابن الجوزی، العلل المتناهیه (ج۱ص۲۸۳) / ذهبی، میزان الاعتدال (ج۲ص۶۰۵)] وثانیاً: زید بن الحوارى العمی: «ضعیف الحدیث» است. [ابن حجر، تهذیب التهذیب(ج۳ص۴۰۷) وتقریب التهذیب (ش۲۱۳۱) / ذهبی، میزان الاعتدال(ج۲ص۱۰۲)] وثانیاً: امام ذهبی در مورد این روایت گفته است: «هذا باطلٌ» وامام ابن عدی هم گفته است: «هذا منکر المتن» [ذهبی، میزان الاعتدال (ج۲ص۱۰۲) / ابن عدی، الکامل (ج۳ص۲۰۰)].

اما طریق عبدالله بن عباس  رضی الله عنهما: حدیث أبی العباس الأصم (ش۱۳) ومن طریقه خطیب بغدادی، الکفایه فی علم الروایه(ص۴۸) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۲۲ص۳۵۹) روایت کرده­اند: «ثنا بکر بن سهل الدمیاطی ثنا عمرو بن هاشم البیروتی ثنا سلیمان بن أبی کریمه عن جویبر عن الضحاک عن بن عباس قال قال رسول الله صلى الله علیه و سلم مهما اوتیتم من کتاب الله فالعمل به لا عذر لأحدکم فی ترکه فان لم یکن فی کتاب الله فسنه منی ماضیه فان لم تکن سنه منی ما ضیه فما قال أصحابی ان أصحابی بمنزله النجوم فی السماء فأیها أخذتم به اهتدیتم واختلاف أصحابی لکم رحمه.» اما این روایت هم «موضوع» است چرا که اولاً: جویبر بن سعید الأزدى: امامان دارقطنی و نسایی و علی بن الحسین الجنید گفته اند: «متروک» وامام حاکم ابواحمد گفته است: «ذاهب الحدیث» وامام ابن حبان هم گفته است: «روى عن الضحاک أشیاء مقلوبه» وامام یحیی بن معین گفته است: «لیس بشیء» و امام احمدبن حنبل گفته است: «لایشتغل بحدیثه» وامام ابن عدی گفته است: «الضعف على حدیثه و روایاته بین» وامام ابن حجر هم گفته است: «ضعیف جداً» وامام ذهبی هم گفته است: «ترکوه» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۲ص۱۲۳) / ابن حجر، تقریب التهذیب (ش۹۸۷) / ذهبی، الکاشف (ش۸۲۶)] و ثانیاً: سلیمان بن أبی کریمه الشامی: امام ابن عدی گفته است: «عامه أحادیثه مناکیر» وامام عقیلی هم گفته است: «یحدث بمناکیر» وامام ابوحاتم هم گفته است: «ضعیفٌ» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۳ص۱۰۲) / ذهبی، میزان الاعتدال (ج۲ص۲۲۱)].

همچنین در مورد این روایت (أصحابی کالنجوم بأیهم اقتدیتم اهتدیتم): امام احمد بن حنبل گفته است: «لایصح هذا الحدیث» واما ابن حزم گفته است: «هذا خبر مکذوبٌ موضوعٌ باطلٌ» وامام بزار گفته است: «هذا الکلام لم یصح عن النبی  صلی الله علیه و سلم» [ابن قدامه، المنتخب من العلل للخلال (ص۱۶) / ابن حجر، تلخیص الحبیر (ج۴ص۴۶۳)].

([۶])شوکانی، ارشادالفحول، ۲/۲۴۴٫

([۷])ابن قدامه مقدسی، روضهالناظر، ۱/۳۸۳٫

([۸])آل‌تیمیه، المسوده، ص ۴۱۲٫

([۹])غزالی، المستصفی، ۱/۳۷۲٫/- آمدی، الإحکام فی أصول الأحکام، ۴/۲۳۵٫/- ابن قدامه مقدسی، روضه الناظر، ۱/۳۸۳٫

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …