حقایق و نمونه‌هایی از روایات شیعه (۱)

آنچه در زیر می‌آید، خلاصه‌ای از حقایق و نکات مهم درباره‌ی روایات شیعه است که قبل از نقد و بررسی روایت «غدیر»، آن‌ها را بیان می‌کنم:

الف- امامیه به خاطر عدم دلالت آیات بر مسأله‌ی امامت، به ناچار روایاتی را جعل کرده‌اند.

آنگاه که امامیه از یافتن حتی یک آیه نومید شدند که نامی از امام به میان آورده باشد و به صراحت و روشنی هرگونه شکی را از بین ببرد و طرف مقابل را اقناع سازد مانند فرموده‌ی خداوند درباره‌ی فرستاده‌اش که محمد  صلی الله علیه و سلم نام دارد: ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ﴾ [الفتح: ۲۹][۱] یا مانند مسأله‌ی نماز که به صراحت می‌فرماید: ﴿أَقِمِ الصَّلَاهَ﴾[۲]، یا مانند نهی از رباخواری که به صراحت می‌فرماید: ﴿وَحَرَّمَ الرِّبَا﴾[۳] و یا مانند نهی از نزدیکی با زن حائضه که به صراحت هر چه بیشتر می‌فرماید: ﴿فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِی الْمَحِیضِ﴾[۴]، آن‌گاه ناچاراً به جعل روایات به میل خود روی آوردند. از جمله‌ی این روایات ساختگی، روایات مربوط به تفسیر آیات قرآنی به میل خودشان، می‌باشد. برخی دیگر از این روایات ساختگی، روایاتی هستند که ائمه را به منزله‌ی رسول خدا  صلی الله علیه و سلم قلمداد می‌کنند. و برخی دیگر روایاتی هستند که آن‌ها را به منزله‌ی خدا قرار می‌دهند. اگر قضیه‌ی امامت آن‌طور که ادعا می‌کنند، حقیقت می‌داشت، در قرآن «امام» به صراحت ذکر می‌شد.

آیا امام با این منزلت و اهمیت فراوانی که دارد، استحقاق آن را ندارد که خداوند حتی با یک آیه‌ی صریح که سینه‌ها را شفا دهد و دل‌های زخمی را مرهم سازد و شک و شبهه را از بین برد و درون را راحت گرداند، نامی از او را به میان آورد. همانا این امر به وضوح هر چه بیشتر، دروغ بودن آن روایات را نشان می‌دهند[۵].

ب- دلایلی که امامیه برای اثبات «امامت» آورده‌اند یا آیاتی هستند که در مسأله‌ی امامت صریح نیستند و یا روایات غیر صحیح و ساختگی‌ای می‌باشند که در موضوع «امامت» صریح هستند.

از جمله مسایلی که باید در نظر داشت، این‌که همه‌ی آیاتی که امامیه برای اثبات امامت بدان‌ها استدلال می‌کنند، در دلالت بر قضیه‌ی «امامت» صریح نمی‌باشند؛ برخلاف آن، روایاتی که در این باب آورده‌اند، همه‌ی آن‌ها در دلالت بر قضیه‌ی «امامت» صریح هستند.

راز این امر چیست؟

در مقابل آن می‌بینیم که تمامی آیاتی که درباره‌ی اصول و پایه‌های ثابت دین وارد شده‌اند، همگی صریح‌الدلاله، معانی مشخص و اهداف روشنی دارند که نیاز به توضیح و تبیین ندارند و اگر چند روایتی در این زمینه باشد، چیزی را به اصول و مبانی دین نمی‌افزایند به گونه‌ای که اصلی از اصول دین را اثبات نمایند تا آن را توضیح دهند؛ بلکه تنها مؤید اصول دین هستند یا فروع اصول دین را توضیح می‌دهند و بس. اما این امر را در اصولی که ویژه‌ی امامیه است، نمی‌بینیم.

روایات امامیه تنها در تأیید و توضیح آیاتی که به صراحت درباره‌ی اصول آمده‌اند، منحصر نمی‌شوند، بلکه در راستای توجیه و تحریف آیات بنیان شده‌اند، گویی روایت به آیه می‌گوید: چنین بگو؛ این را بر زبان بیاور؛ منظور تو این است و می‌خواهی این را برسانی و…

همانند مردی که ادعای بزرگی می‌کند و زمانی که از وی خواسته می‌شود تا برای اثبات ادعایش شاهدان عادل بیاورد تا بر آنچه می‌گوید، گواهی دهند، آن موقع شاهد از اموری سخن می‌گوید که ربطی به ادعای مدعی ندارد؛ اما فرد مدعی سخنانی را به شاهد القا می‌کند و از وی می‌خواهد که: چنین بگو، این را بر زبان بیاور. و هرگاه خلاف آن را بگوید رو به حاضرین می‌کند و می‌گوید: منظورش این است و می‌خواهد فلان مطلب را برساند و سخنش معنایی پوشیده دارد که شما آن را درک نمی‌کنید و جز خدا و راسخان و ثابت قدمان در دانش آن را نمی‌دانند و شما راسخ و ثابت قدم در دانش نیستید. پس آنچه را که می‌گوید، برایتان توضیح می‌دهم!

این از جمله چیزهایی است که موجب می‌شود هر عاقل اندیشمندی درباره‌ی این روایات دچار شک و تردید شود تا بالاخره یقین حاصل می‌کند که این روایت صرفاً به خاطر توجیه آیات و به زبان آوردن آن‌ها راجع به معانی و اهدافی که آرزو می‌کنند، ساخته شده‌اند، وگرنه چیزی (مربوط به اصول دین) که آیه‌ی قرآن از آن سکوت نموده، روایت نمی‌تواند آن را بگوید.

[۱]– «محمد، فرستاده‌ی خداست»

[۲]– «و نماز را بر پای دار»

[۳]– «و ربا را حرام نمود»

[۴]– «از نزدیکی با زنان در هنگام قاعدگی دوری کنید»

[۵]– به عنوان نمونه، بعضی از روایات کلینی را بخوانید که در موضوع «تمسک به اهل بیت» تحت عنوان «روایات کفرآمیزی که مستلزم کفر راویانشان است» آورده‌ام.

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …