فقه

انواع قرینه (۳- قرینه‌ی شرعیه)

۳- قرینه‌ی شرعیه: مانند وکیل‌گرفتن کسی در یک دعوا، که بر پاسخ‌گویی و دفاع وکیل در برابر استدلالاتِ خصم در نزد قاضی حمل می‌شود نه بر نزاع و خصومت و تجاوز بر طرف دعوا، زیرا این معانی شرعاً ممنوع هستند. نیز، مانند الفاظ عام وارده با صیغه‌های مذکر، مانند ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ که بر افراد مذکر و مؤنث، هردو …

بیشتر بخوانید »

انواع قرینه (۲- قرینه‌ی عادیه یا حالیه)

۲- قرینه‌ی عادیه یا حالیه: یعنی برحسب عرف و شرایط و اوضاع، مانند این که زن قصد خروج از خانه را داشته باشد اما مرد بخواهد او را از بیرون رفتن منع کند و به وی بگوید: «إن خرجتِ فأَنتِ طالق»، «اگر خارج شوی، مطلقه هستی» که سخن مرد حمل بر خروج از خانه در آن موقعیت زمانی می‌شود نه …

بیشتر بخوانید »

انواع قرینه (۱- قرینه‌ی حسی)

قرینه‌ای که مانع از اراده‌ی معنای حقیقیِ لفظ می‌شود، چند نوع است: ۱- قرینه‌ی حسی: مانند این که کسی بگوید: «أکلتُ مِن هذه الشَّجرهِ»، «از این درخت خوردم» که منظور این است که از ثمرِ این درخت خوردم، زیرا حس اراده‌ی خوردنِ عین درخت را منع می‌کند.

بیشتر بخوانید »

انواع علاقه (۷- سببیّت)

۷- سببیّت: یعنی سبب اطلاق شود و مسبّب اراده شود، یا مسبّب اطلاق شده، سبب اراده شود. مورد اول، مانند این قول که می‌گوید: «فلانی خون برادرش را خورد» که منظور این است که دیه‌ی برادرش را گرفت و صرف کرد، زیرا ریخته‌شدن خونِ برادرِ مقتول، سببِ دیه‌ای بوده است که برادرِ زنده مستحق آن شده است. موردِ دوم، مانند …

بیشتر بخوانید »

انواع علاقه (۶- جزئیت و عکس آن)

۶- جزئیت و عکس آن: یعنی جزء اطلاق شود و مراد از آن کل باشد و کل اطلاق شود و از آن جزء اراده شود. مورد اول، مانندِ قول الهی ﴿فَکُّ رَقَبَهٍ﴾ و قول الهی در مورد کفاره‌ی ظهار ﴿فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ﴾ که منظور از «رقبه» در این دو آیه شخصِ برده است، ولی آزاد کردنِ برده مراد است (یعنی گردنِ …

بیشتر بخوانید »

انواع علاقه (۵- حلول)

۵- حلول: یعنی محل و جا ذکر شود و حال (چیزی که در آن است) مدنظر باشد، مانند این آیه که می‌فرماید: ﴿وَسۡ‍َٔلِ ٱلۡقَرۡیَهَ﴾ [یوسف: ۸۲]، «از شهر بپرس». که منظور آن است که از مردم شهر سؤال کن، و محل را ذکر کرده و حال را اراده کرده است. نیز مانند: «جَری النّهرُ» یعنی آبِ نهر جاری شد.

بیشتر بخوانید »

انواع علاقه (۴- استعداد)

۴- استعداد: یعنی یک چیز به نیرو و قدرتی که برای ایجاد یک اثر معین دارد، نامیده شود، چنان که گفته می‌شود: «السُّمُّ مُمیتٌ»، «سَم میراننده است» که منظور این است که در آن قدرت‌کُشندگی وجود دارد.

بیشتر بخوانید »

انواع علاقه (۳- أول «منجر شدن»)

۳- أول (منجر شدن): یعنی شیء به چیزی نامگذاری شود که در آینده به آن منجر می‌شود، مانند این آیه که در نقل حال دوستِ یوسف در زندان می‌فرماید: ﴿إِنِّیٓ أَرَىٰنِیٓ أَعۡصِرُ خَمۡرٗاۖ﴾ [یوسف: ۳۶]، «من در خواب دیدم که شراب می‌فشارم». یعنی انگوری را می‌فشارم که تبدیل به شراب خواهد شد.

بیشتر بخوانید »

انواع علاقه (۲- کَون)

۲- کَون: یعنی یک چیز به حالت، یعنی صفتِ سابق آن نامگذاری شود، مثلاً خدای متعال می‌فرماید: ﴿وَءَاتُواْ ٱلۡیَتَٰمَىٰٓ أَمۡوَٰلَهُمۡۖ﴾ [النساء: ۲]، «اموال یتیمان را به آنان بدهید». که منظور از یتیمان افرادِ بالغ و رشیدی است که قبلاً یتیم بوده‌اند، زیرا پس‌دادن مال به یتیم -که فردِ صغیری است که پدر وی فوت کرده است (و بعد از بلوغ، …

بیشتر بخوانید »

انواع علاقه (۱- مشابهت)

۱- مشابهت: یعنی اشتراکِ معنای حقیقیِ لفظ و معنای مجازی مستعملٌ فیهِ آن در یک وصف معین، مثلاً هنگامی که رسول خداج به مدینه هجرت کردند، مردم مدینه در استقبال از ایشان فرمودند: «طلع البدر علینا»، «ماه بر ما طلوع کرد» که قدر مشترک در این تشبیه، نورانی بودنِ ماه در آسمان و سیمای رسول خدا ج است. نیز مانند این …

بیشتر بخوانید »

لفظ به اعتبار استعمالش در معنی (۲- مجاز)

مجاز لفظی است که در غیر معنای وضع شده برای خودش استعمال شده به خاطر آن که میان لفظ و این معنایِ غیر حقیقی علاقه و رابطه‌ای وجود دارد و نیز قرینه‌ای هست که مانع از اراده‌ی معنای حقیقیِ لفظ می‌شود، مانند استعمالِ لفظ أسَد برای مرد شجاع. این رابطه و علاقه هم معنایی جامع (قدر مشترک) است بین معنای …

بیشتر بخوانید »

حکم حقیقت

حکمِ همه‌ی انواع مختلف حقیقت، ثبوت معنایی است که در اصطلاحِ افراد طرف گفتگو برای لفظ وضع شده است و این که لفظ از آن معنا جدا و منتفی نمی‌شود و حکم متعلّق به آن است و بنابراین، (مثلاً) اگر کسی هزار دینار برای فرزندِ زید وصیت کرد، وصیت برای فرزند زید، ثابت می‌شود نه کسی دیگر، زیرا نمی‌توان به …

بیشتر بخوانید »

لفظ به اعتبار استعمالش در معنی (۱- حقیقت)

حقیقت، لفظی است استعمال‌شده در معنایی که برایش وضع شده است. این حقیقت، گاهی لغوی است و گاهی شرعی و گاهی عرفی. حقیقتِ لغوی به واضحِ لغت و حقیقتِ شرعی به شارع و حقیقتِ عرفی به عرفِ خاص یا عرف عام منسوب است. حقیقت لغوی: لفظی است که در معنای لغویِ وضع شده برای آن استعمال شده است، مانند شمس، …

بیشتر بخوانید »

عموم مشترک (۳)

۳- عده‌ای قایل به تفصیل شده‌اند و معتقدند که: در حالت نفی، جایز است که عموم از آن اراده شود، اما در حالت اثبات جایز نیست؛ مثلاً اگر کسی سوگند خورد که با مَوالیِ فلانی صحبت نکند، در صورتِ صحبت‌کردن با موالیِ بالا دست و موالیِ زیر دستِ آن شخص، حانث می‌شود. نیز، اگر کسی یک سومِ اموال خود را …

بیشتر بخوانید »

عموم مشترک (۲)

۲- جایز است، زیرا گرچه اصل در مشترک این است که بر یک معنا اطلاق شود، اما جایز هم هست که به یک باره همه‌ی معانی‌اش نیز از آن اراده شود و در این صورت، از حیث شمول بر مدلول خود، مانند عام می‌شود. استدلال این قول آن است که در قرآن چنین چیزی وارد شده است، زیرا خدای متعال …

بیشتر بخوانید »

عموم مشترک (۱)

معنیِ آن این است که لفظِ مشترک اطلاق شود و همه‌ی معانی وضع شده برای آن لفظ مشترک از آن اراده شود. اصولیون در مورد این مسأله بر چند قول اختلاف کرده‌اند: ۱- جمهور اصولیون معتقدند که: نمی‌توان همه‌ی معانی را از آن اراده کرد و پس، استعمال مشترک فقط در یک معنا جایز است و بنابراین، جایز نیست که …

بیشتر بخوانید »

مثال‌هایی در باب «لفظ مشترک» (۳)

۳- مثال دیگر از این نوع، این که: خدای متعال می‌فرماید: ﴿وَإِن کَانَ رَجُلٞ یُورَثُ کَلَٰلَهً أَوِ ٱمۡرَأَهٞ﴾ [النساء: ۱۲]، «اگر مرد یا زنی به طریق کلاله از آنان ارث برده می‌شد…» که در این جا، لفظ «کلاله» لفظی مشترک است و بر کسانی اطلاق می‌شود که بعد از خود پدر [منظور پدر و جد است[۱]، و مادر[۲]] و فرزند …

بیشتر بخوانید »

مثال‌هایی در باب «لفظ مشترک» (۲)

۲- در آیه‌ی ﴿وَٱلۡمُطَلَّقَٰتُ یَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَٰثَهَ قُرُوٓءٖۚ﴾ [البقره: ۲۲۸]، «زنان مطلقه باید به مدت سه قروء انتظار بکشند» لفظِ قروء در معنای لغوی‌اش که یا حیض است یا طُهر، استعمال شده است؛ پس بر مجتهد لازم است که تلاش خود را برای شناختِ مراد آن به کار بگیرد، زیرا شارع از آن، فقط یکی از این دو معنایش را …

بیشتر بخوانید »

مثال‌هایی در باب «لفظ مشترک» (۱)

۱- در قول الهی ﴿ٱلطَّلَٰقُ مَرَّتَانِ﴾، لفظِ طلاق بر معنای اصطلاحی شرعی، یعنی پایان‌دادن به رابطه‌ی زناشویی صحیح اطلاق می‌شود و بر معنای لغوی آن، یعنی گشودن مطلق قید و محدودیت، اطلاق نمی‌شود. نیز، در قولِ الهی ﴿وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰهَ﴾، از لفظِ «صلاه» معنای شرعی و اصطلاحی آن، یعنی همان عبادتِ معروف با ارکان و هیأت آن منظور می‌شود نه معنایِ …

بیشتر بخوانید »

حکم مشترک

اگر لفظِ مشترکی در یک نص شرعی از قرآن یا سنّت وارد شود، در این صورت نگاه و دقت می‌شود: اگر آن لفظ مشترکِ بین معنای لغوی و معنای اصطلاحی شرعی بود، حمل آن بر معنای دوم واجب است؛ اما اگر مشترکِ بین دو یا چند معنای لغوی بود، واجب است که بر یکی از این معانی حمل شود با …

بیشتر بخوانید »

سبب‌های وجودِ لفظِ مشترک در زبان (۳)

۳- گاهی لفظ برای معنای مشترکی در بین دو معنا وضع شده است که در این صورت اطلاق لفظ بر هردو صحیح است و سپس، مردم از این معنای مشترک که داعی و علّت صحت اطلاق لفظ بر هردو معنا بوده است، غافل می‌شوند و گمان می‌برند که لفظ از نوعِ مشترک لفظی است، مانند لفظ قرء که در لغت، …

بیشتر بخوانید »

سبب‌های وجودِ لفظِ مشترک در زبان (۲)

۲- گاهی یک لفظ برای معنایی وضع می‌شود و سپس، به صورت مجازی در معنایی دیگر استعمال می‌شود و استعمالِ مجازی مشهور می‌گردد به طوری که فراموش می‌شود که این، معنایِ مجازی لفظ است و سپس، بدین صورت به ما نقل می‌شود که این لفظ برای این دو معنای حقیقی و مجازی وضع شده است.

بیشتر بخوانید »

سبب‌های وجودِ لفظِ مشترک در زبان (۱)

در زبان عربی، لفظ مشترک وجود دارد و این را نمی‌شود انکار کرد و علما، در تعلیل وجودِ این الفاظ در زبان، چندین سبب را ذکر کرده‌اند که مهمترین آن‌ها موارد زیر است: ۱- اختلاف قبایل عرب در وضع الفاظ برای معانی آن‌ها؛ به طوری که گاهی، قبیله‌ای لفظی را برای یک معنا وضع می‌کند و سپس، قبیله‌ای دیگر همان …

بیشتر بخوانید »

تعریف مشترک

مشترک، از نظر اصولیون، لفظی است که افرادی با تعاریف مختلف را بر سبیلِ بَدل شامل می‌شود. یا به تعبیر دیگر: مشترک لفظی است که با وضع‌های متعدد برای دو یا چند معنا وضع شده است و پس، بر این مبنا، مشترک با یک وضعِ واحد برای مجموعِ مدلولاتِ خود وضع نشده است، بلکه با وضع‌های متعدد بر مدلول‌های خود …

بیشتر بخوانید »

عمومِ لفظ معتبر است نه خصوصِ سبب (۲)

۲- روایت شده که روزی رسول خداج بر گوسفند مرداری گذر کرد و فرمود: «چرا پوست آن را نمی‌کَنید تا دباغی نمایید و از آن استفاده کنید»؟ و در روایت دیگری آمده است: «هر پوستی دباغی شود، پاک و طاهر می‌گردد»؛ ملاحظه می‌شود که قول رسول خدا ج به صورت عام وارد شده و مختص به آن گوسفند مرداری که دیده‌اند …

بیشتر بخوانید »

عمومِ لفظ معتبر است نه خصوصِ سبب (۱)

عمومِ لفظ معتبر است نه خصوصِ سبب[۱] یکی از جملات مشهور بر زبان اصولیون و فقها این است که می‌گویند: «العبره بعموم اللفظ لا بخصوص السبب»، «عموم لفظ معتبر است نه خصوص سبب» و منظور آنان از این عبارت آن است که عام بر عموم خود باقی می‌ماند، گرچه ورود آن به خاطر یک سبب خاص یا یک واقعه‌ی معین …

بیشتر بخوانید »

انواع عام

انواع عام عام سه نوع است:[۱] ۱- عامی که دلالتش بر عموم قطعی است، یعنی بر عدم احتمال اراده‌ی خصوص از آن، دلیل وجود دارد، مانند این آیه که می‌فرماید: ﴿وَمَا مِن دَآبَّهٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ رِزۡقُهَا﴾ [هود: ۶]، «هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست مگر این که روزی آن بر عهده‌ی خداست». ۲- عامی که مراد از آن …

بیشتر بخوانید »

در هنگام اختلافِ حکمِ عام با حکمِ خاص

بدین شکل که در یک مسأله‌ی معین، یکی از این دو بر حکمی دلالت کرد که مخالفِ مدلولِ دیگری است، در این صورت کسانی که قایل به قطعی‌بودنِ دلالتِ عام هستند (صاحبانِ قول اول) میان عام و خاص اثباتِ تعارض می‌کنند، زیرا آن دو در این که هرکدام دارای دلالت قطعی است، باهم برابرند و در این حالت، اگر اقترانِ …

بیشتر بخوانید »

ثمره‌ی اختلاف در دلالت عام (۲)

احناف در پاسخ به این استدلال جمهور می‌گویند که: تخصیص با این احادیث به خاطر یکی از این دو سبب صورت گرفته است: نخست، این که عامِ قرآن قبلاً با دلیلی قطعی تخصیص یافته و بدین سان، دلالتِ آن بر افراد دیگرِ خود ظنی شده است و در نتیجه، تخصیص عام در آن افراد باقی‌مانده با دلیلی ظنی جایز می‌شود، …

بیشتر بخوانید »

ثمره‌ی اختلاف در دلالت عام (۱)

ثمره‌ی اختلاف در دلالت عام اختلاف علما در موردِ قطعی یا ظنی‌بودنِ دلالت عام، سببِ اختلاف آنان در دو امر شده است: ۱- در تخصیصِ عام قرآن با خاصِ خبر واحد علما اتفاق‌نظر دارند که تخصیصِ لفظِ عامِ وارد شده در قرآن با قرآن یا با سنّت متواتر جایز است، اما در مورد جوازِ تخصیص آن با سنّت آحاد، باهم …

بیشتر بخوانید »

دلالت عام

دلالت عام[۱] چنان که چند بار تکرار کرده‌ایم، عام به شیوه‌ی استغراق و همه‌گیری بر افراد خود دلالت می‌کند، اما علما در مورد قطعی یا ظنی‌بودنِ دلالت عام بر این شمول اختلاف کرده‌اند. برخی و از جمله: احناف، معتقدند که: مادام که تخصیص نیافته باشد، به صورت قطعی بر افراد خود دلالت می‌کند، اما اگر تخصیص یابد، دلالت آن بر …

بیشتر بخوانید »

مخصص متصل، یعنی غیر مستقل (۴)

۴- غایت غایت، همان نهایتِ شیء است که مقتضی ثبوت حکم برای ماقبلِ خود و انتفای حکم از مابعدِ خودش است. صیغه‌های غایت «إلی» و «حتی» هستند و لازم است که حکمِ مابعدِ غایت با حکمِ ماقبلِ آن مخالف باشد. همچنین، غایت فقط دو حالت دارد، یا بعد از یک جمله‌ی واحد ذکر می‌شود و یا بعد از چند جمله‌ی …

بیشتر بخوانید »

مخصص متصل، یعنی غیر مستقل (۳)

۳- شرط شرط -چنان که امام غزالی می‌گوید- آن است که مشروط بدون آن ایجاد نمی‌شود، ولی لازم هم نیست که به هنگام وجود آن مشروط نیز ایجاد شود. شرط صیغه‌های بسیاری دارد، مانند: إن شرطیه، إذا، مَن، مَهما، حیثُما و أینَما؛ مانندِ این آیه که می‌فرماید: ﴿فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ إِذَا سَلَّمۡتُم مَّآ ءَاتَیۡتُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾ [البقره: ۲۳۳]، «هیچ گناهی بر …

بیشتر بخوانید »

مخصص متصل، یعنی غیر مستقل (۲)

۲- صفت منظور از صفت در این جا -چنان که شوکانی می‌گوید- صفت معنوی است نه صِرفِ نعت مذکور در علم نحو، مانند این آیه که می‌فرماید: ﴿حُرِّمَتۡ عَلَیۡکُمۡ أُمَّهَٰتُکُمۡ… وَرَبَٰٓئِبُکُمُ ٱلَّٰتِی دَخَلۡتُم بِهِنَّ﴾ [النساء: ۲۳]، «ازدواج با مادرانتان بر شما حرام است.. و نیز دخترانِ همسران‌تان از مردان دیگر که تحت رعایت و کفالت شما پرورش یافته‌اند و شما …

بیشتر بخوانید »

مخصص متصل، یعنی غیر مستقل (۱)

مخصص متصل، یعنی غیر مستقل[۱] ۲۷۸- چنان که ذکر شد این نوع، مخصصِ جزیی از عبارتِ نصی است که مشتمل بر لفظ عام است؛ در این صورت، این نوع مخصص، به خودیِ خود کامل نیست. این مخصص چند نوع می‌باشد ۱-  استثنا استثنا عبارت است از لفظی متصل به یک جمله که این لفظ به خودیِ خود مستقل نیست، بلکه …

بیشتر بخوانید »

مخصص منفصل، یعنی مستقل (۵)

۴- عرف[۱] مالکیه معتقدند که: عرف نیز صلاحیت این را دارد که مخصصِ لفظ عام باشد. قرافی می‌گوید: به نظر ما (مالکیه) عرف و عادت‌ها هم مخصص عام هستند. از جمله مثال‌های تخصیص عام با عرف، آن چیزی است که مالکیه درباره‌ی این آیه: ﴿وَٱلۡوَٰلِدَٰتُ یُرۡضِعۡنَ أَوۡلَٰدَهُنَّ حَوۡلَیۡنِ کَامِلَیۡنِۖ لِمَنۡ أَرَادَ أَن یُتِمَّ ٱلرَّضَاعَهَۚ﴾ [البقره: ۲۳۳]، «مادران باید فرزندان خود …

بیشتر بخوانید »

مخصص منفصل، یعنی مستقل (۴)

۳- عقل[۱] عقل هم صلاحیت این را دارد که دلیلی برای تخصیصِ همه‌ی نصوصِ مشتمل بر تکالیفی شرعی باشد، بدین صورت که تکلیف را محدود به کسانی کند که اهلیتِ تکلیف را دارند نه کسانِ دیگری غیر از آنان، از جمله دیوانگان و خردسالان؛ و شرع نیز دلیل عقل را تأیید کرده و -چنان که پیشتر هم اشاره شد- مناطِ …

بیشتر بخوانید »

مخصص منفصل، یعنی مستقل (۳)

کلام مستقل منفصل (۲) مثال دیگر این که خدای متعال در مورد قذف و مجازات آن می‌فرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ یَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ثُمَّ لَمۡ یَأۡتُواْ بِأَرۡبَعَهِ شُهَدَآءَ فَٱجۡلِدُوهُمۡ ثَمَٰنِینَ جَلۡدَهٗ وَلَا تَقۡبَلُواْ لَهُمۡ شَهَٰدَهً أَبَدٗاۚ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ۴ إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ وَأَصۡلَحُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ۵﴾ [النور: ۴-۵]، «کسانی که به زنِ پاکدامن نسبت زنا می‌دهند و سپس هم …

بیشتر بخوانید »

مخصص منفصل، یعنی مستقل (۲)

کلام مستقل منفصل (۱) کلامی است که به خودیِ خود کامل است، لکن به نصی که لفظ عام در آن وارد شده است، متصل نیست، مثلاً خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَٱلۡمُطَلَّقَٰتُ یَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَٰثَهَ قُرُوٓءٖۚ﴾ [البقره: ۲۲۸]، «زنان مطلقه باید به مدت سه قروء انتظار بکشند»، که لفظِ «مطلقات» که در این آیه آمده عام است و شامل همه‌ی زنان مطلقه …

بیشتر بخوانید »

مخصص منفصل، یعنی مستقل (۱)

این نوع از مخصص، خود چهار نوع است ۱-  کلام مستقلِ متصل به عام منظور از مستقل این است که به خودی خود کامل است و معنای اتصال به عام این است که با عام ذکر می‌شود، یعنی بعد از آن می‌آید، مثلاً خداوند متعال می‌فرماید: ﴿فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ ٱلشَّهۡرَ فَلۡیَصُمۡهُۖ﴾ [البقره: ۱۸۵]، «پس هرکس از شما این ماه را …

بیشتر بخوانید »

دلیل تخصیص

به بیانِ دلیل تخصیص بنابر قول غیر حنفیه، یعنی همان قول جمهور، می‌پردازیم: دلیل تخصیص ادلّه‌ی تخصیصِ عام، دو نوع هستند: متصل و منفصل؛ متصل آن است که خود به تنهایی مستقل نیست، بلکه با عام ذکر می‌شود و معنایش متعلّق به لفظ ماقبل خودش است و جزئی از کلامی است که بر لفظ عام اشتمال یافته است، و منفصل …

بیشتر بخوانید »

تخصیص عام

تخصیص عام[۱] گفتیم که: عام همه‌ی افراد مفهوم خود را دربر می‌گیرد و این که حکمِ متعلّق به عام برای همه‌ی افرادش ثابت و حاصل می‌شود، لکن گاهی دلیلی ایجاد می‌شود که مراد شارع در ابتدا عموم نبوده است، یعنی منظور از عام دربر گرفتنِ همه‌ی افراد عام و ثبوت حکم برای همه‌ی افراد عام نبوده است، بلکه از ابتدا، …

بیشتر بخوانید »

حداقل جمع

علما در مورد حداقل جمع باهم اختلاف دارند که: آیا دو است یا سه. جمهور می‌گویند که: حداقلِ جمع دو است و بنابراین، اطلاق لفظ جمع بر دو به صورت حقیقی و نه مجازی درست است؛ و برخی هم گفته‌اند که: حداقلِ جمع سه است و فقط به صورت مجازی است که بر دو اطلاق می‌شود. هرکدام از این دو …

بیشتر بخوانید »