علامه ابن قیم: میگوید: «اصل شکر، اعتراف به نعمت های خدا به شیوهی خضوع و فروتنی برای خدا و دوست داشتن اوست. پس کسی که نعمت را نشناسد و نسبت به آن، جاهل باشد؛ شکر آن نعمت را به جا نیاورده است. هرکس نعمت را بشناسد و به وسیلهی آن، نعمت دهنده را نشناسد؛ شکر آن نعمت را به جا نیاورده است. هرکس نعمت و نعمت دهنده را بشناسد ولی نعمت را انکار کند همان طور که فرد جذامی و فرد تاس نعمت دهنده را انکار کردند؛ کفران و ناسپاسی نعمت را به جا آورده است. هرکس نعمت و نعمتدهنده را بشناسد و به آن نعمت اعتراف کند و آن را انکار نکند، ولی برای خدا خاضع و فروتن نباشد و او را دوست نداشته باشد و از خدا راضی و خوشنود نباشد؛ باز خدا را شکرگزاری نکرده است. هرکس نعمت و نعمت دهنده را بشناسد و به نعمت خدا اعتراف کند و خاضع و فروتن نعمت دهنده باشد و او را دوست بدارد و از او راضی و خوشنود باشد و نعمت خدا را در چیزهایی که خدا دوست دارد و در راه فرمانبرداری و اطاعت خدا به کار برد؛ این شخص شکر نعمت را به جا آورده است. پس برای تحقق شکر حتماً باید دو چیز وجود داشته باشد:
- علم و شناخت قلبی نسبت به نعمت و نعمتدهنده.
- عمل به مقتضای این علم، که همان تمایل و گرایش به نعمت دهنده و دوست داشتن او و خضوع و فروتنی برای اوست.
عبارت: (قذرنی الناس) یعنی مردم بدشان میآیند که مرا ببیند و به من نزدیک شوند. به تعبیری دیگر از من بیزارند.