موارد متعددی وجود دارد که بیانگر جهت گیری و رای و نظر صحابه در مورد آیات قرآن است. اگر بحث را به شیوه های استقرائی و کوتاه با بیان این موارد شروع کنیم می توانیم به استنباط های آنها در باب نصوص شرعی یعنی کتاب و سنت دست یابیم و چگونگی شروع اختلاف و کشمکش و اسباب به وجود آمدن تفاوتها و جدایی ها از قواعد اسلامی پس از آنها، برایمان روشن میگردد و چگونگی موضعگیری فرقه هایی که از صف جماعت جدا شده اند مانند خوارج، شیعه، مرجئه، قدریه و … مشخص میگردد. علمای سلف از اهل حدیث و سنت، این مهم را بر دوش گرفتند و پندارهای باطل اینها را برملا و نابود کردند، اسباب انحراف ایشان را توضیح داده و قواعد صحیح اسلامی را که برگرفته از عصر صحابه است تبیین نمودند.
عناصر و اصول بحث ما مشتمل بر قواعد عمومی است که برگرفته از مواضع صحابه می باشد از جمله: همگی آنها در باب اصول دین صحبت میکردند همانگونه نیز منهج یکسان و برابری داشتند به این صورت که قرآن را با قرآن تفسیر می کردند و این شیوه ی تفسیر، مستند و مبتنی بر استدلالات عقلی ای بود که بدان اشاره شد و بسیار از آن بهره می بردند.
رسول الله اخبار گذشته و آینده را برای یارانش بیان کرد:
استدلال به احادیث رسول الله و احادیث تاریخی از آن جایی آسان است که رسول الله برای یارانش تمام اصول اسلامی یا همان اصول نزد متکلمان را تشریح نمود. از ابوزید عمرو بن أخطب انصاری روایت است که میگوید: «صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الْفَجْرَ، وَصَعِدَ الْمِنْبَرَ فَخَطَبَنَا حَتَّى حَضَرَتِ الظُّهْرُ، فَنَزَلَ فَصَلَّى، ثُمَّ صَعِدَ الْمِنْبَرَ، فَخَطَبَنَا حَتَّى حَضَرَتِ الْعَصْرُ، ثُمَّ نَزَلَ فَصَلَّى، ثُمَّ صَعِدَ الْمِنْبَرَ، فَخَطَبَنَا حَتَّى غَرَبَتِ الشَّمْسُ، فَأَخْبَرَنَا بِمَا کَانَ وَبِمَا هُوَ کَائِنٌ» فَأَعْلَمُنَا أَحْفَظُنَا» (به روایت مسلم۲۸۹۲)
«پیامبر برای ما نماز صبح خواند و بر منبر رفت و تا وقت ظهر برای ما سخنرانی فرمود، سپس از منبر پایین آمد و نماز ظهر را به جای آورد و دوباره بر منبر رفت و به سخنرانی ادامه داد تا نماز عصر فرا رسید. باز پایین آمد و نماز خواند و بالای منبر رفت و تا غروب آفتاب موعظه کرد. و طی آن خطبه ها، مار را از گذشته و حال آگاه نمود. و عالمترین ما به فرمایش او کسی است که حافظه اش بیشتر باشد.» بیایید این جمع هوشیار و آگاه صحابه را تصور کنیم، همگی آنها با اهتمام و کوشش و توجه فراوان به تمامی کلماتی که از گذشته و آینده میگفت، گوش فرا میدادند.
رسول الله معلومات و معارف عادی و پیش پا افتادهای به آنها نمی گفت، او وحی الهی را برای آنها ابلاغ میکرد و از رویدادهای عالمِ غیب میگفت؛ رویدادهایی که عقلهای باهوش و با زکاوت از درک آنها عاجزند.
اسباب تعلیم همگی مهیا و آماده بود. از یک طرف رسولی مبلغ و از طرف دیگر جان هایی که تشنه ی دریافت ابلاغ رسول بودند. این آخرین فرصت برای آنها و برای تمامی انسانها بود. فرصت رویارویی و بهره مندی از توصیه های پیامبر خاتم.
انس رضی الله عنه روایت کرده است: «پس از وفات رسول الله، ابوبکر خطاب به عمر گفت: بیا با هم نزد ام أیمن رفته و چنانکه رسول الله به ملاقاتش میرفت، به ملاقات او برویم؛ وقتی نزد او رسیدیم گریه کرد. به او گفتم چه چیز تو را به گریه آورد، آیا نمیدانی آنچه نزد الله است برای رسول الله بهتر میباشد. ام ایمن گفت: من نمیگریم؛ من میدانم آنچه نزد الله است برای رسول الله بهتر میباشد، گریه من به این خاطر است که وحی از آسمان قطع شده است. این سخن ابوبکر و عمر را نیز به گریه آورد و هر دو گریستند.» (به روایت مسلم.)
وحی معصوم و پاک همان مصدری است که صحابه به واسطهی پیامبر این اصول دین را از آن فرا گرفتند. رسول الله یارانش را بر محافظت این منهج دستور دادند و از مخالفت با آن نهی میکرد و تنها دلیل جدایی این گروهها از صف اسلام، مخالفت با نواهی رسول الله بود. این نواهی را ابن وزیر یمانی در نصوص و موارد زیر خلاصه نموده است:
-
نهی از بدعت.
-
نهی از مراء (کشمکش) به جز مجادله به روش نیکو که استثنا شده است.
-
نهی از کشمکش و بگو مگو در قرآن.
-
نهی از بگو مگو و کشمکش خصوصا در باب تقدیر.
-
نهی از تفکر در ذات الله متعال.[۱]
[۱] – ابن وزیر یمانی، «ترجیح اسالیب القرآن علی اسالیب الیونان» ص ۴۶ ط دارالکتب العلمیه – بیروت ۱۴۰۴هـ – ۱۹۸۴م.