ابن ابی جمره میگوید: «حدیث مذکور، رعایت ادب در هر چیزی را نشان میدهد؛ زیرا نهی از نامگذاری به «ملک الأملاک» و تهدید بر آن، مقتضی منع از این کار به طور مطلق میباشد؛ خواه کسی که این اسم را بر خود نهاده، منظورش این باشد که پادشاه پادشاهان روی زمین است یا پادشاه برخی از پادشاهان روی زمین است، خواه نامگذاری به این اسم، حقش باشد و اهلیت آن را داشته باشد و خواه حقش نباشد و اهلیت آن را نداشته باشد.
البته باید دانست که میان کسی که با نامگذاری به اسم «ملک الأملاک» و مانند آن، قصد این را داشته باشد که پادشاه تمام پادشاهان یا برخی از پادشاهان روی زمین است و حقیقتاً چنین باشد و در قصدش صادق باشد و میان کسی که قصد این را داشته باشد و قصدش دروغگو باشد، تفاوت وجود دارد».[۱]
میگویم: یعنی گناه دومی بیشتر از اولی است[۲].
(برگرفته از کتاب تیسیر العزیز شرح کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)
[۱]– حافظ ابن حجر عسقلانی در «فتح الباری» ۱۰/۵۹۱ این گفته را از او نقل کرده است.
[۲]– صاحب کتاب «فتح المجید»، در این کتاب، ج۲، صفحات ۷۱۲-۷۱۴ میگوید: «گفتهی: (أغیظ) از «غیظ» آمده و مثل غضب و بغض است. پس چنین کسی که به اسم «ملک الأملاک» و مانند آن نامگذاری شود، نزد خدا منفور است و خدا از او خشمگین میشود. والله اعلم.
عبارت: «أخبثه» بر این مطلب دلالت میکند که نامگذاری به این اسم برای انسان، از نظر خدا پلید است. پس این امور زشت و ناپسند در او جمع میشود به خاطر اینکه با این کلمه که از بزرگترین تعظیم و بزرگداشت است، خودش را بزرگ دانسته و مردم او را بزرگ دانستهاند. پس اینکه خودش با این کلمه احساس بزرگی میکند و مردم او را بزرگ میدانند در حالی که اهلیت نامگذاری به این اسم را ندارد، او را نزد خدا در روز قیامت خوار و پست گردانیده است. در نتیجه او پلیدترین، منفورترین و پستترین مردم از نظر خدا شده است؛ چون کسی که در روز قیامت نزد خدا پلید و منفور باشد، پستترین و پلیدترین مخلوق است چون به وسیلهی نعمتهای خدا بر خلق خدا، بزرگنمایی و تکبر میکند.
عبارت: (أخنع یعنی أوضع)، «أوضع» که به معنای پستتر است، همان معنای کلمهی «أخنع» میباشد. کلمهی «أخنع» این مطلب را میرساند که چنین کسی در نزد خدا پست و منفور است.
در حدیث مذکور از هر چیزی که در آن بزرگنمایی و خود بزرگ بینی وجود دارد، حذر شده است؛ همانطور که ابوداود به شمارهی ۵۲۲۹ از ابومجلز روایت کرده که میگوید: معاویه پیش ابن زبیر و ابن عامر رفت. ابن عامر بلند شد و ابن زبیر نشست. معاویه به ابن عامر گفت: بنشین، چون من از رسول الله صلی الله علیه و سلم شنیدم که میفرمود: «من أحب أن یتمثل له الرجل قیاماً فلیتبوأ مقعده من النار»: «هرکس دوست داشته باشد که اشخاص همیشه برایش بلند شوند، جایگاهش از دوزخ را برای خودش آماده کند». ترمذی نیز این حدیث را به شمارهی ۲۷۵۵ روایت کرده و میگوید: این حدیث، حدیثی حسن است. از ابوامامه رضی الله عنه روایت است که میگوید: رسول الله صلی الله علیه و سلم در حالی که روی عصایی تکیه زده بود، پیش ما آمد. برایش بلند شدیم. وی فرمود: «لا تقوموا کما تقوم الأعاجم، یعظم بعضهم بعضا»: «مانند عجمها برای احترام و بزرگداشت یکدیگر، بلند نشوید». ابوداود این حدیث را به شماره ی ۵۲۳۰ روایت کرده است.
عبارت: «أغیظ رجل» این صفت از جمله صفاتی است که باید همان طور که وارد شده، خواند و در قرآن و سنت چیزی نیست مگر اینکه واجب است در این زمینه از قرآن و سنت تبعیت کرد و باید این صفت را به گونهای که لایق خدای عزّ وجل است، برای خدا اثبات نمود و او را به هیچ یک از مخلوقات تشبیه نکرد و باید او را از صفات مخلوقات منزه نمود. عقیدهی صحابه، تابعین و عقیدهی اهل سنت و جماعت؛ فرقهی ناجیه از میان هفتاد و سه فرقه، همین است. این تفرق و اختلاف در زمینهی صفات خدا در اواخر قرن سوم هجری و بعد از آن به وجود آمد همان طور که این قضیه بر کسی که از اختلاف و تفرق و خارج شدن از راه راست که در میان امت اسلام پیش آمد، اطلاع و آگاهی داشته باشد، پوشیده نیست». دو حدیث مذکور، صحیحاند.