هر قلبی بین دو انگشت از انگشتان خدای مهربان است. اگر خواست آن را راست گرداند، راستش میگرداند و اگر خواست آن را منحرف و کج گرداند، منحرفش میگرداند؛ همان طور که این مطلب از پیامبر صلی الله علیه و سلم ثابت شده[۱] و اکثر سوگندهای آن حضرت صلی الله علیه و سلم چنین بود: «لا ومقلّب القلوب»[۲]: «نه و سوگند به دگرگون کنندهی دل ها».
در این باره همین فرمودهی خدای متعال کافی است که میفرماید: ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَحُولُ بَیۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَقَلۡبِهِ﴾ [الأنفال: ۲۴]. «و بدانید که خداوند میان انسان و دل او جدایی میاندازد». کسی که حال و وضعش این است، [چگونه آرامش دارد] و چه کسی بیشتر از او سزاوار ترس است. بلکه او باید در هر حال ترس داشته باشد هر چند به خاطر غلبهی حالتی دیگر بر او، ترس از او دور میشود. پس ترس، ملازم و همراه قلبش است ولی گاهی غلبهی حالتی دیگر، مدتی ترس را از او دور میسازد؛ چون وجود یک چیز با علم و آگاهی به آن تفاوت دارد. پس ترس اول، ثمرهی علم به وعده، وعید و تهدیدات است و این ترس ثمرهی علم به قدرت، عزت و شکوه خداست و اینکه خدا هر چه بخواهد میکند و دگرگون کنندهی دل هاست و هر طور بخواهد در آن تصرف میکند. معبود برحقی جز خدای شکست ناپذیر فرزانه نیست.[۳] این ترس دوم، همان ترس از کفر خداست.
پس از معلوم شدن این مطلب، معنای آیهای که در عنوان این باب آمده، این است که الله تعالی وقتی حال و وضع تکذیب کنندگان پیامبران را بیان کرد، اظهار داشت که چیزی که آنان را وادار به تکذیب پیامبران نموده، نترسیدن از عذاب و نترسیدن از خداست؛ همان طور که در آیهی دیگری میفرماید: ﴿أَفَأَمِنَ أَهۡلُ ٱلۡقُرَىٰٓ أَن یَأۡتِیَهُم بَأۡسُنَا بَیَٰتٗا وَهُمۡ نَآئِمُونَ٩٧ أَوَ أَمِنَ أَهۡلُ ٱلۡقُرَىٰٓ أَن یَأۡتِیَهُم بَأۡسُنَا ضُحٗى وَهُمۡ یَلۡعَبُونَ٩٨﴾ [الأعراف: ۹۷-۹۸]. «آیا مردمان این شهرها و آبادیها (که دعوت پیغمبران را نپذیرفتند و به جای ایمان بر کفر و معاصی افزودند، از این) ایمن شدند که عذاب ما شبانه به سراغ آنان رود، در حالی که ایشان غرق در خواب باشند؟ (شگفتا که از مکافات عمل غافل شدند). یا این که مردمان این شهرها و آبادیها ایمن شدند از این که عذاب ما چاشتگاهان به سراغشان آید، در حالی که (به انجام کارهای بیارزشی مشغولند که انگار) سرگرم بازی هستند؟».
سپس بیان داشته که این امر به سبب جهل و نترسیدن از عذاب خدا میباشد. پس در خوشیها و ناخوشی هایی که خداوند به وسیلهی آنها، آنان را آزمایش کرده از کیفر خدا ایمن نشستهاند. و بیخیال اند. میفرماید: ﴿أَفَأَمِنُواْ مَکۡرَ ٱللَّهِۚ فَلَا یَأۡمَنُ مَکۡرَ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ٩٩﴾ [الأعراف: ۹۹]. «آیا از عذاب الهی در امانند؟ تنها زیانکاران از عذاب الهی (غافلند و) احساس امنیت میکنند». یعنی جز هلاک شدگان کسی از کیفر و تدبیر خدا در ایمن نیست. این آیه بر وجوب ترس از کیفر و تدبیر دلالت دارد.
حسن میگوید: «هرکس به او گشایش عطا شود و تصور نکند که ممکن است مورد مکر و تدبیر خدا قرار گیرد، رأی و نظر درستی ندارد و هرکس در تنگنا باشد و تصور نکند که به وی مهلت داده میشود، رأی و نظر درستی ندارد».[۴]
(برگرفته از کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)
[۱]– در این زمینه احادیثی چند از تعدادی از صحابه روایت شده است. از جمله میتوان به حدیثی اشاره کرد که از نواس بن سمعان کلابی روایت شده که گوید: از رسول الله صلی الله علیه و سلم شنیدم که میگفت: «ما من قلب إلا وهو بین أصبعین من أصابع رب العالمین إن شاء أن یقیمه أقامه وإن شاء أن یزیغه أزاغه وکان یقول: یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک والمیزان بید الرحمن – عزّ وجل- یرفع قوماً ویخفض آخرین إلی یوم القیامه»: «هر قلبی بین دو انگشت از انگشتان پروردگار جهانیان قرار دارد؛ اگر خواست آن را راست گرداند، راستش میگرداند و اگر خواست آن را منحرف و کج نماید، منحرفش میگرداند. آن حضرت صلی الله علیه و سلم میفرمود: ای دگرگون کنندهی دلها! دلهای ما را بر دینات، ثابت بدار. ترازو به دست خدای رحمان است، عدهای را بلند و عدهای را تا روز قیامت پایین میآورد». امام احمد در «المسند» ۴/۱۸۲، ابن ماجه ش ۱۹۹، نسائی در «السنن الکبری»، ش ۷۷۸۳، ابن حبان در صحیحش ش ۹۳۴، حاکم در «المستدرک علی الصحیحین» ۱/۵۲۵ روایتش کردهاند. حاکم به شرط مسلم آن را صحیح دانسته و ذهبی با وی موافقت نموده است. سند این حدیث همان طور که بوصیری در «مصباح الزجاجه»، ۱/۲۷ میگوید: صحیح است.
[۲]– بخاری در صحیحش، شمارهی (۶۲۴۳- البغا) از طریق حدیث عبدالله بن عمرل آن را روایت کرده است.
[۳]– طریق الهجرتین صفحات ۴۶۶-۴۶۸٫
[۴]– ابن أبی حاتم در تفسیرش ش ۷۲۹۳، ابوشیخ- آن گونه که در «الدر المنثور» ۳/۲۷۰، آمده- آن را روایت کرده اند و در اسنادش راوی ناشناختهای وجود دارد..