تهدیداتی که درباره‏ ی نسبت دادن باران به محل‌های استقرار ماه آمده است(۱۰)

ابن قتیبه می‌گوید: مردم در زمان جاهلیت گمان می‌کردند که بارش باران به واسطه‌ی ستاره است حالا خواه ستاره در بارش باران تأثیر داشته باشد و خواه وجود ستاره علامت و نشانه‌ی باران باشد. شریعت اسلام این تفکرشان را باطل و آن را کفر اعلام نمود. اگر شخصی که این تفکر را دارد و معتقد باشد که ستاره در بارش باران تأثیر دارد، کفرش شرک بوده و اگر معتقد باشد که وجود ستاره به طور معمول نشانه‌ی باران و سبب بارش باران می‌باشد، این عقیده‌اش شرک نیست ولی جایز است که کفر را بر او اطلاق نمود و منظور از کفر کفران نعمت می‌باشد؛ چون در هیچ کدام از طُرُق حدیث واسطه ای میان کفر و شرک نیامده، از این رو کفر وارده در حدیث مذکور بر هر دو معنا حمل می‌شود»[۱].

امام شافعی می‌گوید: «هرکس بگوید: مطرنا بنوء کذا و منظورش این باشد که در فلان وقت برای ما باران بارید این گفته‌اش کفر نیست اما بهتر است عبارت دیگری غیر از این را بگوید»[۲].

می‌گویم: بعضی گفته‌اند که سخن شافعی بر جایز بودن گفته‌ی: «مطرنا بنوء کذا» دلالت ندارد و بلکه تنها بر این مطلب دلالت دارد که این گفته شرک نیست و گفتن عبارتی دیگر غیر از آن بهتر است.

اما راجع به اینکه آیا گفتن این عبارت جایز است یا خیر صحیح این است که: جایز نیست؛ چون قبلاً گفته شد که مقصود حدیث مذکور نسبت دادن باران به ستارگان و محل‌های استقرار ماه در گفتار می‌باشد هر چند گوینده‌ی آن معتقد باشد که الله نازل کننده‌ی باران است. چون گفتن عبارت مذکور از باب شرک خفی در گفتار مردم می‌باشد؛ مثل این گفته‌شان: اگر فلانی نبود فلان چیز نمی‌بود. مفهوم و معنای آیه‌ی: ﴿وَعَسَىٰٓ أَن تُحِبُّواْ شَیۡ‍ٔٗا وَهُوَ شَرّٞ لَّکُمۡ﴾ [البقره: ۲۱۶].  «و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید و آن چیز برای شما بد باشد». در همین زمینه است؛ چون بسیاری از نعمت‌ها ممکن است انسان را به سوی شر و بدی بکشاند؛ مثل کسانی که موقع بارش باران گفتند: «مطرنا بنوء کذا»: «به وسیله‌ی فلان ستاره برای ما باران بارید».

در عبارت مذکور پی بردن به ایمان وجود دارد. مؤلف این را گفته است. مؤلف اشاره به این مطلب می‌کند که منظور از گفتن این عبارت در اینجا نسبت دادن نعمت به خدا و شکرگزاری از خدا به خاطر آن نعمت می‌باشد؛ همان طور که در این فرموده‌ی خدا آمده است: «فأما من حمدنی على سقیای وأثنی علیّ؛ فذاک من آمن بی»: «هر کس مرا به خاطر بارش باران، شکر و ستایش نماید او همان کسی است که به من ایمان آورده است». و فرموده‌اش: «مطرنا بفضل الله ورحمته …»: «به لطف و رحمت خدا برای ما باران بارید…».

همچنین در حدیث مذکور این مطلب وجود دارد که برخی از کفرها انسان را از دایره‌ی اسلام خارج نمی‌سازند. مؤلف این را اظهار داشته است.

گفته‌ی: (فأمّا من قال: مطرنا بفضل الله ورحمته) یعنی کسی که بارش باران را به خدا نسبت دهد و معتقد باشد که خدا باران را به لطف و رحمت خویش نازل کرده و بنده این استحقاق را نداشته است. انسان با این عبارت خدا را مورد تمجید و ستایش قرار داده و می‌گوید: به لطف و رحمت خدا برای ما باران بارید. در روایت دیگری آمده است: «فأما من حمدنی على سقیای وأثنی علیّ؛ فذاک مَن آمن بی»: «کسی که مرا به خاطر بارش باران حمد و سپاس و ستایش کند، این همان کسی است که به من ایمان آورده است». این چنین بر انسان واجب است که نعمت های خدا را به غیر خدا نسبت ندهد و غیر خدا را به خاطر نعمت‌های خدا مورد تمجید و ستایش قرار ندهد بلکه بایستی نعمت‌های خدا را به آفریننده و تقدیر کننده‌ی آنها نسبت دهد؛ کسی که این نعمت‌ها را به لطف و رحمت خود بر بندگانش ارزانی داشته است. البته تقدیر و تشکر از کسانی که به انسان نیکی کرده‌اند و بیان کارهای نیک آنها اگر تو را به سوی پایبندی دینت بکشد با مطلب فوق منافاتی ندارد.

راز نسبت دادن نعمت‌های خدا به خدا و عدم نسبت دادن آنها به غیر خدا، این است که در صورت نسبت دادن نعمت‌های خدا به مخلوق دل انسان به کسی وابسته می‌شود که به گمانش خیر از جانب او برایش حاصل شده هر چند آن کس در آن تأثیری نداشته است و این نوعی از شرک خفی است و به همین دلیل از نسبت دادن نعمت خدا به غیر خدا منع نموده است.

عبارت: (وأما من قال: مطرنا بنوء کذا) به صورت آشکار در مطالبی که پیش از این ذکر کردیم آمده است و مقصود نسبت دادن باران به غیر خدا است هر چند شخص معتقد باشد که فاعل حقیقی باران و نازل کننده‌ی باران خود الله است. به همین خاطر نگفته که: هرکس بگوید: فلان ستاره باران را برای ما نازل کرد. مؤلف گفته است: در اینجا به کفر بودن این عمل پی برده می‌شود. مؤلف به این اشاره می‌کند که منظور از کفر در اینجا، نسبت دادن نعمت به غیر خدا از قبیل ستاره و مانند آنچه گذشت می‌باشد.

از آنجا که نازل کردن باران از بزرگترین نعمت‌های خدا و لطف و نیکی خدا در حق بندگانش می‌باشد، به خاطر اینکه منافع زیادی برای بندگان دارد و انسانها هرگز از آن بی‌نیاز نمی‌شوند. پس بر بندگان خدا واجب است که شکر و سپاس خدا را به جای آورده و بارش باران را به خدای مهربان، نیکوکار و نعمت دهنده نسبت دهند؛ چون درون‌ها بر اساس محبت و دوستی کسی که به آنها نیکی کرده، سرشته شده و خدای متعال به طور مطلق نیکی کننده و نعمت دهنده می‌باشد؛ خدایی که هر نعمتی که نصیب بندگان شود، تنها از جانب اوست؛ همان طور که می‌فرماید: ﴿وَمَا بِکُم مِّن نِّعۡمَهٖ فَمِنَ ٱللَّهِ﴾ [النحل: ۵۳]. «آنچه از نعمتها دارید همه از سوی خدا است (و باید تنها منعم را سپاس گفت و پرستید)»[۳].

 

(برگرفته از کتاب محمد بن عبدالوهاب)

[۱]– حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «فتح الباری» ۲/۵۲۳ آن را به «کتاب الأنواء» اثر ابن قتیبه نسبت داده است. این کتاب در بغداد به سال ۱۴۰۸ هجری به چاپ رسیده است.

[۲]– الأم ۱/۲۵۲٫

(۳)- در فتح المجید(۲/۵۴۴-۵۴۵) و قرطبی در شرح حدیث زید بن خالد [المفهم (۱/۲۶۰)]  می‌گوید: عرب‌ها اگر ستاره‌ای از مشرق بر می‌آمد و ستاره‌ای دیگر در مغرب وفول می کرد در این زمان اگر باران یا باد می‌آمد آن را به بخت و اقبال و یا به غارب (آزاد بودن در انجام هر چیزی) به معنای ایجاد کردن و اختراع نمودن نسبت می‌دادند. که حدیث مذکور به آن اشاره دارد. پس خداوند آنان را از نسبت دادن به این امر نهی نمود تا اینکه نکند شخصی این اعتقاد را پیدا کند و یا در گفتارش شبیه آنان باشد. و گفته‌اش: (از آنها کسانی هستند که به خداوند نسبت ایجاد کننده داده‌اند) و این دلالت می‌کند که بعضی از آنها این اعتقاد را نداشتند همان‌گونه که خداوند می‌فرماید: ﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَحۡیَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ مِنۢ بَعۡدِ مَوۡتِهَا لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُ﴾ [العنکبوت: ۶۳]. و اگر از آنان بپرسى که: چه کسى آبى از آسمان فرود آورد و زمین را پس از مردنش با آن زنده ساخت؟ خواهند گفت: خدا. پس این دلالت می کند که افرادی می‌دانند و اقرار می‌کنند که خداوند است که باران را می آورد و ایجاد می‌کند اما اینان اعتقاد دارند که ستاره می تواند تأثیر‌گذار باشد. و قرطبی در توضیحی که می‌دهد تصریح نمی‌کند که همه‌ی آنها به آنچه که او ذکر می‌کند اعتقاد دارند بنابر این نمی‌تواند اعتراض او به آیه باشد به دلیل احتمالی که در آیه وجود دارد.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …