رفع بلا: یعنی دور کردن بلا بعد از آن که انسان به آن گرفتار شده است و دفع بلا: یعنی جلوگیری از رسیدن بلا.
و از اینجا به بعد مؤلف رحمه الله بیان تفسیر توحید و شهادت لا إله إلا الله را با ذکر آنچه با آن مخالف است از قبیل انواع شرک اصغر و اکبر، آغاز مینماید، چرا که هر چیز با ضد و مخالف خود شناخته میشود.
همچنین گفته شده: ماهیت هر چیز با ضد آن شناخته میشود.
پس هرکسی شرک را نداند توحید را نمیداند و بر عکس، بنابراین مؤلف از شرک اصغر اعتقادی شروع کرد تا از پایین به بالا برود؛ و گفت: خداوند متعال میفرماید:
﴿أَفَرَءَیۡتُم مَّا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ إِنۡ أَرَادَنِیَ ٱللَّهُ بِضُرٍّ هَلۡ هُنَّ کَٰشِفَٰتُ ضُرِّهِۦٓ﴾ [الزمر: ۳۸]. «آیا دربارهی معبودانی که جز الله میپرستید، هیچ اندیشیدهاید که اگر الله زیانی برای من بخواهد، آیا آنها میتوانند زیان و آسیب او را از من دور کنند».
حافظ ابن کثیر در تفسیر این آیه میگوید: یعنی اینها نمیتوانند کاری انجام دهند. (قل حسبیالله) یعنی بگو: هرکس بر خدا توکل کند خدا او را کافی است، (وعلیه یتوکل المتوکلون) و توکل کنندگان بر او توکل نمایند، چنان که هود علیه السلام وقتی قومش به او گفتند:
﴿إِن نَّقُولُ إِلَّا ٱعۡتَرَىٰکَ بَعۡضُ ءَالِهَتِنَا بِسُوٓءٖۗ﴾ [هود: ۵۴]. «تنها سخنی که دربارهات میگوییم، این است که برخی از معبودان ما به تو آسیب رساندهاند» (هود) گفت: ﴿قَالَ إِنِّیٓ أُشۡهِدُ ٱللَّهَ وَٱشۡهَدُوٓاْ أَنِّی بَرِیٓءٞ مِّمَّا تُشۡرِکُونَ۵۴ مِن دُونِهِۦۖ فَکِیدُونِی جَمِیعٗا ثُمَّ لَا تُنظِرُونِ۵۵ إِنِّی تَوَکَّلۡتُ عَلَى ٱللَّهِ رَبِّی وَرَبِّکُمۚ مَّا مِن دَآبَّهٍ إِلَّا هُوَ ءَاخِذُۢ بِنَاصِیَتِهَآۚ﴾ [هود: ۵۴-۵۶]. «من، الله را گواه میگیرم و شما نیز گواه باشید که من از آنچه شریکش قرار میدهید، بیزارم.(از هر معبودی) جز او(بیزارم)؛ پس همهی شما بر ضد من نیرنگ نمایید و آنگاه به من مهلت ندهید. همانا من بر الله که پروردگار من و شماست، توکل نمودم. هیچ جنبندهای نیست مگر آنکه او، مهارش را به دست دارد».
میگویم: خلاصهاش این است که خداوند متعال به پیامبرش فرمان میدهد که به مشرکین بگوید: (أفَرَءَیتُم) یعنی: مرا خبر دهید در مورد آنچه بجز از خدا عبادت میکنید؛ یعنی: آنها را عبادت میکنید و به فریاد میخوانید از بتها و انبازها و خدایانی که با مسمیات هستند؛ اسمهای مؤنثی که نشان از بطلان، عجز و ناتوانی آنها را دارد چون مؤنث بودن دلالت بر نرمی وسستی آنها دارد مثل: لات و العزی. (إن أراچنی الله بَضُرِّ) و به من بگویید: اگر خداوند بخواهد به من زیانی از قبیل بیماری، فقر، بلا و سختی برساند، (هَل هُنَّ کاشِفات ضُره) آیا اینها میتوانند زیان الهی را دور نمایند، یعنی اصلاً توانایی این کار را ندارند ﴿أَوۡ أَرَادَنِی بِرَحۡمَهٍ﴾ یا اگر بخواهد به من مرحمتی از قبیل سلامتی و خیر و دور کردن بلا، بنماید ﴿هَلۡ هُنَّ مُمۡسِکَٰتُ رَحۡمَتِهِۦۚ﴾ آیا این بتها میتوانند از رسیدن رحمت او به من جلوگیری کنند.
مقاتل میگوید: «پیامبر صلی الله علیه و سلم مشرکین را پرسید و آنها سکوت اختیار کردند[۱]».
یعنی مشرکین چنین باوری در مورد معبودان و بتهای خود نداشتند بلکه آنها فقط به عنوان واسطه، میانجی و شفاعت کننده پیش خدا معبودانشان را صدا میزدند، نه با این اعتقاد که معبودان آنها زیان را دور مینمایند و به فریاد درمانده میرسند، آنها میدانستند که این چیزها فقط مختص خداوند است، چنان که خداوند متعال میفرماید:
﴿وَمَا بِکُم مِّن نِّعۡمَهٖ فَمِنَ ٱللَّهِۖ ثُمَّ إِذَا مَسَّکُمُ ٱلضُّرُّ فَإِلَیۡهِ تَجَۡٔرُونَ۵٣ ثُمَّ إِذَا کَشَفَ ٱلضُّرَّ عَنکُمۡ إِذَا فَرِیقٞ مِّنکُم بِرَبِّهِمۡ یُشۡرِکُونَ۵۴﴾ [النحل: ۵۳-۵۴]. «هر نعمتی که دارید، از سوی الله است و چون زیان و آسیبی به شما برسد، تنها او را میخوانید. و آنگاه که آسیب و زیان را از شما دور میکند، باز هم برخی از شما به پروردگارتان شرک میورزند». همهی کسانی که بجز از خدا به فریاد خوانده میشوند از قبیل ملائکه، پیامبران و صالحان در این داخل هستند، چه برسد به دیگران، پس هیچ کس نمیتواند زیان را دور نماید و هیچ کسی نمیتواند مانع رحمت الهی شود، چنان که میفرماید:
﴿مَّا یَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَهٖ فَلَا مُمۡسِکَ لَهَاۖ وَمَا یُمۡسِکۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٢﴾ [فاطر: ۲]. «هر رحمتی که الله برای مردم بگشاید، هیچ کس نمیتواند آن را باز دارد؛ و آنچه بازدارد، پس از او هیچکس نمیتواند آن را بفرستد و او توانای چیره و حکیم است». پس وقتی چنین است عبادت، پرستش و به فریاد خواندن غیر خدا باطل است و وقتی عبادت آنها باطل است، پس به فریاد خواندن این معبودها و بتها باطلتر است و استفاده از حلقه و دستبند برای رفع یا دفع بلا همین طور است.
مؤلف اینگونه از آیه استدلال کرده است، گرچه عنوان فصل در مورد شرک اصغر است، چون سلف از آیههایی که در مورد شرک اکبر نازل شدهاند بر شرک اصغر استدلال مینمایند، چنان که حذیفه، ابن عباس و غیره استدلال کردهاند. همچنین کسانی که (امثال مشرکان) سرهای الاغها و امثال آن را در خانه و یا مزرعه برای حفاظت از چشم بد نگهداری میکنند، در این حکم داخل هستند.
ممکن است از حدیثی استدلال کنند که از علی بن حسین از پیامبر در مراسیل ابوداود روایت شده که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «کشاورزی کنید زیرا کشاورزی با برکت است و جمجمههایی زیادی در مزرعه نگهداری کنید[۲]».
اما به این استدلال چند پاسخ داده شده است. اول اینکه این حدیث ساقط و مرسل است و ابوداود شرط نکرده که همهی مراسیلی که آورده صحیح باشد و سیوطی و غیره این حدیث را ضعیف شمردهاند.
دوّم اینکه در مورد تفسیر جمجمه اختلاف شده است، گفتهاند منظور از جمجمهها تخم و بذر است، عزیزی در شرح الجامع[۳] گفته است و گفتهاند: منظور چوبی است که در سر آن تیغهی شخم زن قرار دارد، این را ابوالسعادات ابن الأثیر در النهایه گفته است[۴]».
(برگرفته از کتای توحید محمد بن عبدالوهاب)
[۱]– بغوی (۴/۸۰) و قرطبی (۱۵/۲۵۹).
[۲]– ابوداود المراسیل (۵۴۰) و ابن أبیالدنیا در إصلاح المال ش (۲۹۹) و بیهقی در سنن (۶/۱۳۸) از طریق علی بن عمر بن علی بن حسین از پدرش از جدّش روایت کرده است. بیهقی آن را به خاطر مرسل بودنش ضعیف میداند. و این حدیث چون مرسل است ضعیف میباشد.
[۳]– الجامع الصغیر سیوطی شرح عزیزی.
[۴]– النهایه فی غریب الحدیث والأثر (۱/۲۹۹).