مجاهد میگوید:
[۳۴]این آیه درمورد افرادی نازل گردید که گفتند: نزد پیامبر بروید و برای شرکت ننمودن در جنگ اجازه بگیرید. اگر به شما اجازه داد، شرکت نکنید و اگر هم اجازه نداد شرکت ننمائید. اینها گروهی از منافقان بودند که عبدالله بن ابی بن سلول، جدبن قیس ورفاعه بن تابوت نیز در میان آنها بود و تعدادشان سی و نه نفر بود و تمامی آنان، عذرهای دروغینی مطرح نمودند
[۳۵]این آیه کریمه شامل توبیخ مهربانانهای به پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم به خاطر ترک اولی است که از دادن اجازه خودداری مینمود تا حالت آنان بیشتر و بهتر آشکار میگردید.
[۳۶]سپس خداوند میفرماید:
{إِنَّمَا یسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ لا یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِی رَیبِهِمْ یتَرَدَّدُونَ (۴۵) } (توبه، ۴۵).
«بیتردید کسانی از تو اجازه میخواهند که به خدا و روز واپسین ایمان نمیآوردند ودلهایشان دچار شک و تردید شده و در حیرت و سرگردانی خود بسر میبرند».
این آیات، نخستین آیاتی است که به بیان حالت مؤمنان و منافقان در جنگ میپردازد[۳۷] و خداوند به بیان صفات مؤمنان میپردازد و بیان میدارد که مؤمنانی که به خدا و روز واپسین ایمان دارند، برای ترک جهاد در راه خدا، اجازه نمیخواهد و بهانه نمیتراشند؛ بلکه این خصلت زشت از خصوصیات منافقان است که بدون عذر موجه، اجازه میخواهند. خداوند در مورد آنان میفرماید:
{وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ} یعنی در دلهای اینان در مورد رسالت تو شک و شبهه وجود دارد {فَهُمْ فِی رَیبِهِمْ یتَرَدَّدُونَ }یعنی آنان در شک و شبهه خود متردد هستند؛ گاهی قدمی به جلو و گاهی قدمی به عقب میگذارند و هیچ گاه بر صراطی، ثابت و مستقیم نیستند.
بدین صورت غزوه تبوک از شروع آن، زمینهای برای شناسایی منافقان و مؤمنان، فراهم ساخت. و دیگر راه پنهان کاری برای منافقان باقی نماند و نیز مسلمانان نیازی به مدارا با آنها نداشتند؛ زیرا منافقان با اسلوب و شیوههای مختلف با پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم و دعوتش مقابله کردند و سعی و تلاش آنان بر این بود تا مسلمانان را متقاعد سازند تا از شرکت در جنگ خودداری نمایند؛ جنگی که خدا و پیامبرش مردم را بدان فرا خوانده بودند؛ پس لازم بود که چهره واقعی منافقان را بنمایانند تا مسلمانان درصدد خنثینمودن نقشههای آنان برآیند.