آقای داروین در قرن ۱۹ زندگی میکرد،در آن زمان باور همه مردم بر این بود وقتی یک تکه گوشت را در گوشه ای قرار دهیم به صورت خود بخودی قسمت هایی از آن گوشت، تبدیل به کرم خواهد شد!
ارسطو این حرکت را خلق الساعه نامیده بود.
ایشان هم طبق باور های زمان خودش این گونه تصور کرد که میلیارد ها سال پیش به صورت اتفاقی (!) از مواد بی جان مواد جاندار به وجود آمده است.به صورت خلق الساعه .
خلاصه اینکه داروین اصل “نازیست زایی” را قبول داشت(یعنی از یک شیء غیر زنده یک موجود زنده بصورت اتفاقی درست می شود).
اما چند سال پس از انتشار کتاب دارویناصل نازیستزایی رد شد.
مثلا” دانشمندی بنام ردی(redi) سه بطری آماده کرد و در هر کدام یک تکه گوشت قرار داد، بطری اول سرش باز بود،دومی سرش مهر و موم شده بود و روی سومی هم یک پارچه توری قرار داد.
مشاهده کرد ،کرم ها تنها در بطری درست میشوند که رو باز است و به این نتیجه رسید که مگس های داخل بطری میروند روی گوشت تخم گزاری میکنند وبعد این تخم ها تبدیل به کرم میشوند،و هیچ خلق خود بخودی انجام نمیگیرد.
آقای پاستور(Pasteur) هم پس از مطالعات زیاد آثار خود را منتشر کرد و اصل نازیست زایی را که شالوده و بنیان نظریه تکامل
بود،مردود اعلام کرد.
در سال ۱۸۶۴ در دانشگاه سوربن فرانسه این سخنان را ایراد کرد:
“اصل نازیست زایی به دلیل ضربه مهلکی که این آزمایش ساده بر پیکرش وارد ساخت،هیچگاه توازن و اعتدال خود را باز نخواهد یافت”
در قرن نوزدهم نظریه تکامل هیچ اعتباری نداشت!
چون از توضیحِ چگونگی بوجود آمدن حیات عاجز بود.