از آن جا که شرک بزرگترین گناهی است که با آن نافرمانی خدا میشود، مجازاتهایی در دنیا و آخرت دارد که دیگر گناهان چنین مجازاتهایی ندارند، بنابراین در دنیا ریختن خون مشرک و گرفتن اموال و اسیر کردن زنان و فرزندانشان جایز قرار داده شده است و در آخرت گناهانش بخشیده نمیشوند مگر آن که از آن توبه نمایند. مؤلف با این عنوان گوشزد نموده که مؤمن باید از شرک بترسد و از آن بپرهیزد و اسباب، مبادی و انواع آن را بشناسد تا در ورطه آن نیافتد.
بنابر این حذیفه میگوید: «مردم از پیامبر صلی الله علیه و سلم در مورد خیر و خوبی میپرسیدند اما من در مورد شرّ و بدی؛ چون میترسیدم که مبادا گرفتار آن شوم[۱]».
چون کسی که فقط و تنها خیر را بشناسد ممکن است گرفتار شرّ شود و نداند که این شرّ و بدی است و کسی که شرّ را نمیداند یا خود به آن مبتلا میشود یا اینکه همانند کسی که شرک را میشناسد آن را انکار نمیکند. عمربن خطاب رضی الله عنه میگوید: «زنجیر اسلام حلقه حلقه گسسته میشود هر گاه در اسلام کسانی رشد و پدید آیند که جاهلیت را نمیشناسند[۲]».
شیخ الاسلام میگوید: «همان طور است که عمر فاروق گفته است، چون کمال اسلام امر به معروف و نهی از منکر است و امر به معروف و نهی از منکر با جهاد در راه خدا به تمام و کمال میرسد و هرکسی در میان معروف و خوبی رشد کند غیر از آن را نمیداند، از این رو ممکن است منکر و ضرر آن را نداند به صورتی که کسی که آن را میداند زیان آن را درک میکند و کسی که آن را نمیداند آنگونه به جهاد منکر نمیرود که آگاه به منکر به جهاد با آن میرود، بنابراین کسی که شر و اسباب آن را میداند اگر قصد نیکی داشته باشد طوری از آن پرهیز میکند و به جهاد با آن میپردازد که فرد بیخبر از آن به این اندازه از آن دوری نمیکند و به جهاد با آن نمیپردازد. بنابراین صحابه از کسانی که بعد از آنان آمدند فهم و درایت بیشتری در ایمان و جهاد داشتند چون آنها خیر و شرّ را کاملاً میشناختند و کاملاً خیر را دوست داشتند و از شرّ متنفر بودند چون زیبایی و خوبی حالت ایمان و عمل صالح و زشتی حالت کفر و گناهان را میدانستند[۳]».
خداوند عزوجل میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَغۡفِرُ أَن یُشۡرَکَ بِهِۦ وَیَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن یَشَآءُۚ﴾ [النساء: ۴۸]. «همانا الله این را که به او شرک ورزند، نمیآمرزد و جز شرک را برای هر که بخواهد میبخشد».
ابن کثیر میگوید: خداوند متعال خبر میدهد که: ﴿لَا یَغۡفِرُ أَن یُشۡرَکَ بِهِۦ﴾ اگر به او شرک ورزیده شود شرک را نمیآمرزد. یعنی بندهای که در حالت شرک نزد خدا برود او را نمیبخشد و ﴿وَیَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ﴾ یعنی: دیگر گناهان را برای هر کس از بندگانش که بخواهد میبخشد[۴]».
می گویم: پس روشن میشود که شرک بزرگترین گناه است، چون خداوند خبر داده که شرک را نمیآمرزد، مگر آن که مشرک از شرک ورزیدن توبه نماید؛ و دیگر گناهان تحت اراده خداوند هستند اگر بخواهد بدون توبهی فرد، آنها را میآمرزد و اگر بخواهد به سبب آن گناهان، فرد را عذاب میدهد. و بنده باید به شدّت از این گناه که چنین حالتی نزد خدا دارد بترسد. چون این گناه زشتترین زشتی، و بزرگترین ستم است. مفهوم و معنای شرک یعنی عیب گرفتن از خدا و حق خالص خدا را برای دیگران صرف کردن و برابر قرار دادن دیگران با خدا، چنان که خداوند میفرماید:
﴿ثُمَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِمۡ یَعۡدِلُونَ١﴾ [الأنعام: ۱]. «باز هم کافران برای پروردگارشان شریک و همتا قرار میدهند». شرک با هدف آفرینش( خلق و امر) متضاد است و از هر جهت با آن منافات دارد. شرک، نهایت مخالفت با پروردگار جهانیان، سرباز زدن از اطاعت و کرنش برای وی و تسلیم نشدن در برابر فرمانهای او است؛ فرمانهایی که جهان جز با آن بهبود نمییابد، پس هرگاه دنیا از آن خالی شود ویرانی پدید میآید و قیامت بر پا خواهد شد. چنان که پیامبر صلی الله علیه و سلم میفرماید:
«قیامت برپا نمیشود مگر آن که در زمین الله الله گفته نشود». [مسلم[۵]].
چون شرک تشبیه کردن مخلوق با خالق در ویژگیهای الوهیت از قبیل در اختیار داشتن سود و زیان و دادن و ندادن است که ایجاب میکند تا دعا، ترس، امید، توکل و انواع همهی عبادتها فقط و تنها برای خدا انجام شوند.
پس هرکس این عبادتها را برای مخلوقی انجام دهد آن مخلوق را به خالق تشبیه کرده است و کسی را که مالک کوچکترین سود و زیان و مرگ و زندگی حتی برای خودش نیست چه برسد به دیگران، به کسی تشبیه کرده است که آفرینش همه به دست اوست و پادشاهی و فرمانروایی همه از آن اوست و خیر تمام در دست اوست و کارها همه به او بر میگردد، پس مهار همهی کارها در دست الله تعالی میباشد و بازگشت همه امور به سوی اوست و هرچه او بخواهد همان میشود و هر چه او نخواهد نمیشود، آنچه او بدهد کسی نمیتواند جلوی آن را بگیرد و آنچه او ببخشد کسی نمیتواند مانع و جلوگیر آن باشد. خداوندی که هرلحظه رحمتی به روی انسانها میگشاید:
﴿فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٢﴾ [فاطر: ۲]. «هیچ کس نمیتواند آن را بازدارد؛ و آنچه بازدارد، پس از او هیچکس نمیتواند آن را بفرستد و او توانای چیره و حکیم است». پس زشتترین تشبیه، تشبیه عاجز نیازمند به توانای بینیاز است.
[۱]– صحیح بخاری (۳۴۱۱ البغا) و صحیح مسلم (۱۸۴۷).
[۲]– نگا:درء تعارض العقل والنقل شیخ الاسلام (۵/۲۵۹) والجواب الکافی ابن قیم ص (۳۱/۱۵۲).
[۳]– الفتاوی الکبری (۲/۳۴۱).
[۴]– تفسیر ابن کثیر (۱/۵۰۹).
[۵]– صحیح مسلم ش(۱۴۸) روایت انس بن مالک و احمد در المسند (۳ /۲۶۸) و حاکم در المستدرک (۴/۵۴۰) با سند صحیح روایت کرده تا آنکه در زمین لاإلهإلاالله گفته نشود.