بسیاری از مشرکینِ امروزی بر این باورند که اگر کنار قبر معبودشان بروند و از او کمک بخواهند از رفتن به مسجد و کمک خواستن از خداوند سودمندتر و نتیجهبخشتر است. و آنها به صراحت این را میگویند و داستانهای طولانی در این مورد دارند. و این چیزی است که شرک مشرکین اوایل به آن نرسیده بود. همه مشرکین این زمان وقتی دچار سختیها میشوند فقط و خالصانه صاحبان قبرها را صدا میزنند و اسم آنها را گرفته و فریاد میزنند و از آنها میخواهند تا مصیبتهای خشکی، دریا، سفر و بازگشت از سفر را از آنها دور نمایند؛ این کاری است که مشرکین اوایل آن را نمیکردند. بلکه آنها در چنین حالاتی فقط و تنها خداوند متعال را صدا میزدند. چنان که خداوند متعال میفرماید:
﴿فَإِذَا رَکِبُواْ فِی ٱلۡفُلۡکِ دَعَوُاْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَ﴾ [العنکبوت: ۶۵]. «پس هنگامی که سوار کشتی میشوند، الله را در حالی میخوانند که دین و عبادت را ویژهی او میدانند». و میفرماید:
﴿ثُمَّ إِذَا مَسَّکُمُ ٱلضُّرُّ فَإِلَیۡهِ تَجَۡٔرُونَ۵٣ ثُمَّ إِذَا کَشَفَ ٱلضُّرَّ عَنکُمۡ إِذَا فَرِیقٞ مِّنکُم بِرَبِّهِمۡ یُشۡرِکُونَ۵۴﴾ [النحل: ۵۳-۵۴]. «و چون زیان و آسیبی به شما برسد، تنها او را میخوانید. و آنگاه که آسیب و زیان را از شما دور میکند، باز هم برخی از شما به پروردگارشان شرک میورزند». بسیاری از مشرکین مساجد را تعطیل کرده و قبرها و آرامگاهها را آباد کردهاند و هرگاه یکی از آنها به قبری برود که مورد تعظیم اوست، با گریه، ناله و فروتنی صاحب قبر را به فریاد میخواند، طوری که چنین فردی در نمازهای جمعه، جماعت، نماز شب و بعد از نمازها اینگونه به آه، ناله، فروتنی و گریه نمیپردازد. آنها از صاحب قبر میخواهند که گناهانشان را بیامرزد، مشکلاتشان را حل کند، آنها را از دوزخ نجات دهد و گناهانشان را دور کند. پس گذشته از یک عالم و دانشمند تنها فرد عاقلی چگونه میپذیرد که این افراد با این کارهایی که میکنند گفتن «لا إله إلا لله» برایشان مفید و سودمند است؟! و حال آن که آنها فقط به زبان، «لا إله إلا لله» گفتهاند و در عمل و عقیده با آن مخالفت نمودهاند. و تردیدی نیست اگر یکی از مشرکین نیز این کلمه را به زبان بیاورد و به رسالت محمد شهادت دهد و معنای «الإلَهِ» و رسول را نداند و نماز بخواند، روزه بگیرد و حج کند و نداند که این کارها چه هستند و فقط مردم را میبیند که این کارها را انجام میدهند و او بدون آگاهی از آنها پیروی کرده است و امری از امور شرکآمیز انجام نداده باشد، هیچ کسی در مسلمان نبودن چنین کسی شکی ندارد و فقهای مغرب زمین در اول قرن یازدهم و یا پیش از آن در مورد چنین کسی همین فتوا را دادهاند، چنان که صاحب «الدّرالثمین فی شرح المرشد المُعین» از علمای مالکی گفته است و سپس شارح این کتاب میگوید: «و آنچه آنها بدان فتوا دادهاند کاملاً واضح و روشن است و جای اختلاف در آن نیست[۱]».
تردیدی نیست که قبرپرستان به مراتب از چنین کسی بدتر هستند؛ چون قبرپرستان به الوهیت خدایان مختلف، معتقدند.
اگر گفته شود: معنی «إله» و «الوهیت» روشن گردید، پس جواب کسی که میگوید «إله» یعنی کسی که توانایی اختراع و آفرینش را دارد و یا جملاتی از این قبیل چیست؟
گفته شده: پاسخ به دوصورت است: اول اینکه این تعریف جدید و ساختگی است و هیچ یک از علماء و زبانشناسان آن را نگفتهاند، و آنچه علماء و اهل لغت دربارهی معنی إله گفتهاند همان چیزی است که پیشتر ما ذکر کردیم. پس این قول باطل است.
دوّم: به فرض آن است که درست باشد، باید گفت آنچه از لوازم إله و معبود حقیقی است «إله» را به آن تفسیر کردهاند و لازمهی إله و معبود حقیقی این است که آفریننده و توانا بر نوآفرینی باشد و اگر اینگونه نباشد معبود حقیقی نیست گرچه إله و معبود نامیده شود، اما منظور این نیست که هرکسی بداند که خداوند توانا بر نوآفرینی است به اسلام داخل شده و آنچه مورد نظر است را محقق کرده است و کلید ورود به اسلام را دارد. هیچ کس این را نگفته است چون اگر اینطور باشد باید کافران عرب مسلمان شمرده شوند. اما فرض کنیم که بعضی از متأخرین گفتهاند که منظور از إله آفریننده و کسی که توانایی نوآفرینی را دارد و هرکسی به این معتقد باشد برای مسلمان بودنش کافی است. میگویم به خطا رفته است و با دلایل سمعی و عقلی سخن او رد میشود.
[۱]– الدرالثمین (۱/۵۴-۵۵) نگا: «المعیار المعرَب والجامع المغرب عن فتاوی علماء افریقیه والأندلس و المغرب» احمدبن یحیی الونشریسی (۲/۳۸۲-۳۸۵).