بیان سخنان دانشمندان علوم اسلامی در معنی (الإله) (۳)

خداوند متعال می‌فرماید:

﴿إِنَّهُمۡ کَانُوٓاْ إِذَا قِیلَ لَهُمۡ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ یَسۡتَکۡبِرُونَ٣۵ وَیَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِکُوٓاْ ءَالِهَتِنَا لِشَاعِرٖ مَّجۡنُونِۢ٣۶﴾ [الصافات: ۳۵-۳۶]. «آنان چنان بودند که چون به آن‌ها گفته می‌شد: «معبود راستینی جز الله وجود ندارد» تکبر وسرکشی می‌کردند. ومی‌گفتند: آیا معبودانمان را به خاطر شاعری دیوانه رها کنیم؟». پس آن‌ها می‌دانستند که باید به اقتضای لا إله إلا لله، عبادت غیر از الله را ترک کرد و فقط و تنها خدا را پرستش نمود و قبرپرستان نیز چنین می‌گویند.

و وقتی به آن‌ها گفته شود که دعا و عبادت را فقط و تنها برای خدا انجام دهید می‌گویند: آیا بزرگان و شفاعت‌کنندگان خود را در قضای حاجات خود رها کنیم؟!

به آن‌ها گفته می‌شود: بله. و ترک گفتن این بزرگان و شفاعت‌کنندگان و خاص کردن عبادت و طاعت برای خداوند حق است، چنان که خداوند متعال می‌فرماید:

﴿بَلۡ جَآءَ بِٱلۡحَقِّ وَصَدَّقَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ٣٧﴾ [الصافات: ۳۷]. «(چنین نیست؛) بلکه پیامبر، حق را آورده و پیامبران را تصدیق کرده است». پس «لا إله إلا لله» مشتمل بر نفی و اثبات است و الوهیت را از همه، غیر از خدا نفی می‌کند، پس همه‌ی چیزها از قبیل فرشتگان و پیامبر ، إله و معبود نیستند و شایسته‌ی لحظه‌ای عبادت و پرستش نمی‌باشند چه برسد به دیگران و الوهیت را فقط و تنها برای خدا ثابت می‌نماید به این معنی که بنده غیر از خداوند هیچ چیزی را نباید معبود و إله خود قرار دهد، و هیچ چیزی که خاص خداست را برای دیگری قرار ندهد از قبیل دلبستگی که موجب قصد کردن عبادتی از انواع عبادت‌ها همچون دعا، نذر، ذبح و غیره می‌شود.

خلاصه این‌که إله و معبود فقط و تنها خداوند است یعنی کسی جز او عبادت نمی‌شود، پس هر کسی کلمه‌ی لا إله إلا لله را گفت درحالی که به معنای آن آگاه بود و به مقتضای آن یعنی نفی شرک و اثبات یگانگی خداوند عمل کرد و اضافه بر آن اعتقاد قطعی به این مفهوم داشته و به آن عمل نمود چنین فردی مسلمان حقیقی است و اگر بدون اعتقاد فقط در ظاهر به آن عمل کرد، منافق است و اگر برخلاف آن عمل کرد و مرتکب شرک شد کافر است گرچه به زبان بگوید لا إله إلا لله.

آیا نمی‌بینی که منافقان ظاهراً به آن عمل می‌کنند، و با این وجود، در پایین‌ترین طبقه‌ی دوزخ قرار دارند. و یهودی‌ها ظاهراً این کلمه را می‌گویند اما بر شرک و کفر هستند و گفتن کلمه سودی برای آن‌ها ندارد و همچنین کسانی که مرتد شده و با انکار یکی از لوازم و حقوق اسلام از آن برگشته‌اند اگر صدهزار بار بگویند لا إله إلا لله برایشان فایده‌ای ندارد.

همچنین کسانی که انواع عبادت‌ها را برای غیر از خدا انجام می‌دهند، مانند قبرپرستان و بت‌پرستان گفتن لا إله ‌إلا الله برایشان سودی ندارد و حدیثی که فضیلت کسی را بیان می‌دارد که لا إله إلا لله را می‌گوید شامل حال آنان نمی‌شود و پیامبر صلی الله علیه و سلم با بیان «وحده‌ لا شریک ‌له[۱]» به این مفهوم اشاره کرده است و به این گوشزد نموده که ممکن است فردی این کلمه را به زبان بیاورد و باز هم مشرک باشد مثل یهودیان، منافقین و  قبرپرستان، وقتی دیدند که پیامبر صلی الله علیه و سلم قومش را به گفتن «لا إله إلا لله» دعوت داده است گمان برده‌اند که پیامبر فقط از آن‌ها خواسته که تنها این کلمه را به زبان بیاورند! تردیدی نیست که چنین گمانی جهالت بس بزرگی می‌باشد.

حال آن‌که پیامبر صلی الله علیه و سلم قومش را به لا إله إلا لله دعوت می‌داد تا آن را به زبان بیاورند و به معنای آن عمل کنند و عبادت غیر از خداوند را رها کنند و بنابراین آن‌ها گفتند:

﴿أَئِنَّا لَتَارِکُوٓاْ ءَالِهَتِنَا لِشَاعِرٖ مَّجۡنُونِۢ٣۶﴾ [الصافات: ۳۶]. «ومی‌گفتند: آیا معبودانمان را به خاطر شاعری دیوانه رها کنیم؟».

و گفتند:

﴿أَجَعَلَ ٱلۡأٓلِهَهَ إِلَٰهٗا وَٰحِدًاۖ﴾ [ص: ۵]. «آیا (محمد) به جای این همه معبود، قایل به یک معبود گشته است؟!».

بنابراین آنان از به زبان آوردن لا إله إلا لله اباء ورزیدند و اگر آن‌ها فقط آن را به زبان می‌آوردند و همچنان به پرستش لات، عزّی و منات ادامه می‌دادند، مسلمان به حساب نمی‌آمدند و پیامبر با آن‌ها می‌جنگید تا آن که بتها و همتایان را ترک بگویند و عبادت آن‌ها را رها کنند و خداوند یگانه را که شریکی ندارد پرستش نمایند و این امری است که به طور بدیهی در قرآن، سنت و اجماع معلوم و مشخص است.

اما قبرپرستان معنای این کلمه را ندانسته‌اند و این را نفهمیده‌اند که الوهیت از غیر خدا نفی شده و فقط برای خداوند که شریکی ندارد اثبات گردیده است و معنای «لا إله إلا لله» که مؤمن و کافر آن را قبول دارند و به آن اقرار کرده‌اند و همه‌ی خلق بر آن اجماع کرده‌اند را نفهمیده‌اند. از جمله معنای «لا إله إلا لله» این است که هیچ‌کسی توانایی آفریدن و نوآفرینی را ندارد جز خداوند، (یا هیچ خالقی جز الله نیست) و یا این‌که معنی «لا إله إلا لله» یعنی بی‌نیاز از دیگران و کسی که همه نیازمند او هستند. باید گفت که این مفهوم حق است و از لوازم الوهیت می‌باشد اما منظور از «لا إله إلا لله» این نیست، چون کافران این مقدار را دانسته و به آن اقرار کرده‌اند و در مورد خدایان خود چنین ادعایی نکرده‌اند، بلکه به نیازمند بودن آن‌ها و به این‌که آنان محتاج خداوند هستند اقرار می‌کرده‌اند، بلکه آنان معبودهای خود را به این قصد پرستش می‌کرده‌اند، که آن‌ها بین آنان و خداوند واسطه و شفاعت کننده هستند و نزد خدا شفاعت می‌کنند تا خواسته‌های آنان برآورده و مشکلاتشان حل شود و آن‌ها اقرار می‌کردند که آفریدن و روزی دادن و زنده گردانیدن و میراندن، همه مختص خداوند می‌باشد و خدا شریکی ندارد. همچنین آن‌ها معنای «لا إله إلا لله» را می‌دانستند و به همین خاطر از به زبان آوردن و عمل کردن به آن اباء ورزیدند. بنابراین توحید ربوبیت همراه با شرک ورزیدن در توحید الوهیت سودی به آنان نبخشید، چنان که خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَمَا یُؤۡمِنُ أَکۡثَرُهُم بِٱللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشۡرِکُونَ١٠۶﴾ [یوسف: ۱۰۶]. «و بیشترشان به الله ایمان نمی‌آورند و فقط مشرکند». قبرپرستان کلمه‌ی لا إله إلا لله را به زبان آورده‌اند اما معنای آن را نمی‌دانستند و از عمل کردن به مقتضای آن امتناع ورزیده‌اند، از این‌رو آنان مانند یهودیان کلمه را به زبان می‌آورند و معنای آن را نمی‌دانند و به آن عمل نمی‌کنند. بنابراین آنان را می‌بینی که لا إله إلا لله را به زبان می‌آورند اما غیر از خدا را بوسیله‌ی محبت، تعظیم،بزرگداشت، ترس، امید، توکل و صدا زدن به هنگام مشکلات عبادت می‌کنند و انواع عبادت را برای غیر از خدا انجام می‌دهند و قلبشان به غیر از خدا وابسته است از این‌رو کاری که آن‌ها انجام می‌دهند از کار مشرکین اوّل بدتر است؛ بنابراین هرگاه از هریک از آنان بخواهی که به خدا سوگند بخورد به دروغ یا به راست به خدا سوگند می‌خورد، اما اگر به او گفته شود به زندگی شیخ فلانی یا به قبر او و امثال آن قسم بخور به دروغ قسم نمی‌خورد! چون کسی که در خاک دفن است در دل او از خداوند مهم‌تر و بزرگ‌تر است. مشرکین اوّل این‌گونه نبودند بلکه آن‌ها وقتی می‌خواستند مؤکدانه قسم بخورند به خداوند قسم می‌خوردند، چنان که در داستان قسامه که در دوران جاهلیت اتفاق افتاد آمده است. (این داستان در صحیح بخاری ذکر شده است[۲]).

 

[۱]– این امر در احادیث بسیاری ازجمله حدیث عباده آمده است و این چیزی است که شیخ سلیمان بن عبدالله پیوسته شرح داده است.

[۲]– صحیح بخاری (۳/۱۳۹۶) ش (۳۶۳۲) البغا.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …