پیشتر روایتهایی در مورد نرمیگدشت. هرگاه خواستی نیازهایت بر آورده شوند، نرمیرا میانجی قرار بده که سفارش آن رد نمیشود.
رانندهای که میخواهد اتومبیلش را از کوچهای تنگ عبور دهد که فقط به اندازه یک خودرو، عرض دارد، باید کاملا احتیاط کند و اتومبیلش را به آرامی از کوچه تنگ، عبور دهد؛ حال اگر راننده، بخواهد اتومبیل را با سرعت در این کوچه براند، حتماً اتومبیلش، به دو طرف میخورد و خراب میشود. ماشین، همان ماشین است و سرعت کم و زیاد، راه را کم و زیاد نمیکند؛ فقط روش عبور از کوچه تنگ فرق میکند. یکی با احتیاط رد شد و دیگری، بیاحتیاطی و شتاب کرد و زیان دید.
نهال کوچکی که میکاریم، اگر کم کم و به اندازه آبیاری شود، رشد میکند؛ اما اگر تمام این آبها، یک دفعه روی آن ریخته شود، از ریشه بیرون میآید؛ مقدار آب، یکی است، اما روش آبیاری فرق میکند. هرکس لباس خود را آرام و آهسته در بیاورد، لباس او سالم خواهد ماند. اما کسی که با تمام قدرت لباس خود را از تنش بیرون بکشد، لباسش پاره خواهد شد.
برادران یوسف، لباس یوسف÷ را درآوردند و گفتند که او را گرگ خورده است؛ نشان دروغگویی آنها، این بود که لباس یوسف÷ پاره نشده بود؛ زیرا آنها با دقت و با نرمی لباس او را بیرون کشیده بودند و اگرآنطور که آنها میگفتند، او را گرگ خورده بود، لباسش پاره پاره میشد.
زندگی ما، به نرمی احتیاج دارد؛ با خودمان به نرمیرفتار کنیم. چنانکه در حدیث آمده است: «خداوند، مهربان است و نرمی و مهربانی را دوست میدارد»؛ «با زنان مهربان باشید».
در ابتدای پلهای چوبیای که ترکها ساختهاند، نوشته شده است: آهسته عبور کنید؛ چون کسی که آهسته و با نرمی میرود، نمیافتد و کسی که با شتاب میرود، شاید در قعر آب بیفتد.
در خاطرات یکی از ادیبان سوریه که در شهر (السلمیه) سکونت داشت، آمده است که او، میخواست با موتورسیکلت از روی یکی از پلهای چوبیای که ترکها ساختهاند، عبور کند؛ آنها پل را طوری ساختهاند که میتوان با موتورسیکلت، آهسته و با احتیاط عبور کرد. این مرد میگوید: من با سرعت و شتاب روی پل حرکت کردم؛ وقتی بالای پل رسیدم به این سو و آن سو نگاه نمودم؛ بیآنکه با خودم و موتورم به نرمی و متانت رفتار کرده باشم؛ ناگهان نگاهم به خطا رفت و با موتورسیکلت داخل آب افتادم.