روزهای خوب و خوش و روزهای ناخوش و بد

ابوتمام در باره روزهای خوب و خوش و روزهای ناخوش و بد، چنین سروده است:

مـرت سـنون بالسـعود وبالهنا   فـکـأنـها مــن قصـرها أیــام
ثـم انثـنت أیـام هجـر بعـدهـا   فـکـأنها مــن طولـها أعــوام
ثم انقضت تلک السنون وأهلها   فـکــأنهـا وکـأنـهـم أحـلام

«سالها با خوشبختی و خوبی گذشت، اما از بس که کوتاه بود، گویا فقط چند روز بود که بگذشت.

پس از آن، روزهای جدایی و هجران پدیدار شد و از بس که دراز است، گویا چندین سال می‌باشد.

سپس این سال‌ها و اهل آن، همه رفتند؛ پس گویا سال‌ها و کسانی که در آن زیستند، خواب و رؤیا بودند».

﴿وَتِلۡکَ ٱلۡأَیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیۡنَ ٱلنَّاسِ﴾ [آل عمران: ۱۴۰] «و این روزها را میان مردم به گردش در می‌آوریم». ﴿کَأَنَّهُمۡ یَوۡمَ یَرَوۡنَهَا لَمۡ یَلۡبَثُوٓاْ إِلَّا عَشِیَّهً أَوۡ ضُحَىٰهَا ۴۶﴾ [النازعات: ۴۶] «روزی که آنها قیامت را می‌بینند، گویا جز یک شام یا یک صبح در دنیا نبوده‌اند».

از بزرگانی که تاریخ، نامشان را ثبت نموده، شگفت زده‌ام. آنها، از مصیبت‌ها چون قطره‌های باران یا نسیم ملایم باد، استقبال می‌کردند. در رأس همه، محمد مصطفی ج است؛ او در غار به همراهش فرمود: ﴿لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَاۖ﴾ [التوبه: ۴۰] «غم مخور که خدا با ماست».

پیامبر ج در راه هجرت در حالی که از وطن بیرون رانده شده و آواره بود، به سراقه مژده داد که دستبندهای کسری را به دست خواهد کرد!

بشری من الغیب ألقت فی فم الغار   وحیاً وأفضت إلى الدنیـا بأسرار

«مژده وحی در غار رسید و اسراری در دنیا منتشر کرد».

رسول خدا ج، در جنگ بدر زره پوشید و این آیه را تلاوت نمود: ﴿سَیُهۡزَمُ ٱلۡجَمۡعُ وَیُوَلُّونَ ٱلدُّبُرَ ۴۵﴾ [القمر: ۴۵] «گروه دشمن، به زودی شکست خواهد خورد و پا به فرار خواهد گذاشت».

أنت الشجـاع إذا لقیـت کتیـبـه   أدبـت فـی هول الـردی  أبطالها

«تو ای پیامبر! آن شجاع و دلیری هستی که هرگاه با دسته‌ای روبرو می‌شدی، قهرمانان شرور آن را در وحشت جنگ، ادب می‌نمودی».

در جنگ احد بعد از آنکه تعدادی از یاران پیامبر ج کشته و یا زخمی‌شدند، ایشان به اصحابy فرمود: «پشت سرم صف ببندید تا پروردگارم را ستایش کنم».

براستی که این‌ها، همت‌های پیامبرانه‌ای هستند که کوه‌ها را تکان می‌دهند و سر به فلک برافراشته‌اند. قیس بن عاصم منقری از بردباران و شجاعان عرب بود؛ او با ردایش زانوهای خویش را بسته بود و برای قومش، داستانی تعریف می‌کرد؛ در این اثنا مردی نزد او آمد و گفت: پسرت همینک کشته شد؛ او را پسر فلان زن به قتل رساند. قیس، چادرش را باز نکرد و داستانش را ناتمام نگذاشت و ادامه داد تا اینکه سخنش به پایان رسید؛ سپس گفت: پسرم را غسل دهید و او را کفن کنید؛ آنگاه مرا خبر دهید تا بر او نماز بخوانم! ﴿وَٱلصَّٰبِرِینَ فِی ٱلۡبَأۡسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ وَحِینَ ٱلۡبَأۡسِ﴾ [البقره: ۱۷۷] «و کسانی که در سختی‌ها و هنگام آمدن مشکل، شکیبایی می‌ورزند».

مقاله پیشنهادی

اسباب تقویت صبر انسان بر مصیبت‌‌ها

رعایت امور ذیل در صبر بر مصیبتِ‌ از دست دادن فرزندان، خانواده، خویشاوندان و دیگر …