اما نظر خداوند متعال چیز دیگری بود؛ زیرا که خداوند متعال در قلب سلطان وقت این حرکت را به وجود آورد. چنان که حکم موکدی برای من نوشتند که برای مبارزه با این فتنهها در اسرع وقت خود را به شهر نیشابور برسانید و این حکم سلطنتی طوری بود که من احساس کردم که اگر من در اجرای آن کوتاهی کنم، باعث نارضایتی سلطان میشود، اکنون اندیشه کردم که برایم عذری باقی نمانده است و در چنین صورت گوشه نشینی برای من و خلوت پسندی فقط بنابر راحتطلبی و تنپروری میباشد و گریز از مسؤلیت و تکالیف، در حالی که خداوند متعال میفرماید:
﴿أَحَسِبَ ٱلنَّاسُ أَن یُتۡرَکُوٓاْ أَن یَقُولُوٓاْ ءَامَنَّا وَهُمۡ لَا یُفۡتَنُونَ٢ وَلَقَدۡ فَتَنَّا ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ فَلَیَعۡلَمَنَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ صَدَقُواْ وَلَیَعۡلَمَنَّ ٱلۡکَٰذِبِینَ٣﴾ [العنکبوت: ۲-۳].
«آیا مردم پنداشتند که چون بگویند: «ایمان آوردیم» (به حال خود) رها می شوند، و آنان آزمایش نمیشوند ؟! و به راستی کسانی را که پیش از آنها بودند آزمودیم، پس البته خداوند کسانی را که راست گفتند معلوم میدارد، و دروغگویان را (نیز) معلوم خواهد داشت».
نیز به پیغمبر اکرم ج که مغرزترین فرد بندگانش میباشد، میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ کُذِّبَتۡ رُسُلٞ مِّن قَبۡلِکَ فَصَبَرُواْ عَلَىٰ مَا کُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّىٰٓ أَتَىٰهُمۡ نَصۡرُنَاۚ وَلَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَٰتِ ٱللَّهِۚ وَلَقَدۡ جَآءَکَ مِن نَّبَإِیْ ٱلۡمُرۡسَلِینَ٣۴﴾ [الأنعام: ۳۴].
«و براستی پیامبرانی پیش از تو تکذیب شدند، و در برابر تکذیبها صبر کردند و (در این راه) آزار دیدند؛ تا یاری ما به آنها رسید، و هیچ کس نمیتواند کلام خدا را تغییر دهد، و بیگمان اخبار پیامبران به تو رسیده است».
من با افرادی از اهل قلوب و اهل مشاهده مشوره کردم، آنها نیز بالاتفاق مرا به ترک عزلت تشویق کردند در این مورد خوابهای متعددی که از تعبیر آنها اینطور استنباط میشد که این اقدام من باعث خیر و برکت کثیری میگردد و در ایان قرن پنجم که فقط یک ماه از آن باقی مانده بود انقلاب مهم تجدید حیات دینی انجام میپذیرد، زیرا در حدیث است که خداوند متعال در آغاز هر صدهای فردی را به وجود میآورد که دین را احیا و تجدید میکند. از همه این آثار و قراین بینهایت امیدوار شدم. خداوند متعال برای سفر من نیشابور را آسان گردانید و من برای این امر مهم تصمیم گرفتم، و این کار در ماه ذیالقعده سال ۴۹۹هجری قمری انجام گرفت یعنی در همین ماه از بغداد خارج شدم، بنابراین مدّت گوشه نشینی من ۱۱ سال به طول انجامید، در همه این امور تقدیر خداوندی کارفرما بود، همچنان که خارج شدن از بغداد و ترک نمودن آن همه جاه و مقام به تصور کسی نمیرسید، اما به امر خداوند متعال آسان گردید. همینطور هم در دوران خلوت از عزلت به سوی مردم آمدن نیز به تصور کسی خطور نمیکرد، اما در عین حال ابزار و وسایل این امر هم فراهم گردید».
خلاصه اینکه امام غزالی در ذیالقعده سال۴۹۹ به بغداد سفر کردند و مسند تدریس مدرسه نظامیه را زینت بخشیدند و دوباره شغل تدریس و افاده را از سر گرفتند، اما در این دوران درس و تدریس و اصلاح و ارشاد امام غزالی از دروس و موعظه پیش از این انقلاب درونی تفاوت آشکاری داش،ت چنان که ایشان در این مورد به صراحت کامل چنین نوشته است:
«احساس کردم اگرچه بار دیگر به نشر و اشاعت علم رجوع کردهام اما این امر را برگشت به حالت قبلی گفتن درست نیست؛ زیرا بین حالت قبلی من و این حالت دوم تفاوت بین زمین و آسمان است. من قبلاً در علمی مشغول به تحصیل بودم که وسیله حصول جاه و مرتبه دنیوی است و با قول و عمل خویش به سوی آن دعوت میدادم و حتی نیت و مقصود من نیز همین بود، اما اکنون به علمی دعوت میدهم که به وسیله آن ترک جاه ضروری است، حالا من اصلاح خویش و دیگران را میخواهم و نمیدانم که به هدف نهایی خود میرسم یا قبل از آن عمرم تمام خواهد شد؟ اما بنابر یقین و مشاهده ایمان دارم که طاقت در اصل طاقت خدا است و فقط با همان نیرو انسان از گمراهی و شر میتواند نجات یابد و میتواند نیروی هدایت و طاعت حاصل کند. در حقیقت خودم هیچ حرکتی نکردم، بلکه خداوند متعال من را به کار انداخت. دعای من این است که خداوند متعال اول مرا اصلاح بفرماید سپس به وسیله من دیگران را راهنمایی کند. حق بر من روشن گردد و به لطف خداوند متعال مرا توفیق پیروی از دستورات او حاصل گردد. باطل را برایم نمایان کند و از پیروی آن نجاتم بخشد».