در مورد علم کلام کتابهای دانشمندان این فن را خواندم و دربارۀ این موضوع خودم نیز تصنیفاتی نوشتم، دیدم که این فن مقصد خویش را بر میآورد، اما برای تسلی و تشقی من کافی نیست، زیرا بنای این فن بر مقدماتی است که از طرف حریف مقابل تقدیم شده است و متکلمان آن را فقط از روی تقلید پذیرفتهاند و یا زیربنای آنها قرآن و حدیث و اجماع است، اما این سه چیز در جواب فردی که به جز از بدیهیات چیز دیگری را نمیپذیرد کار آمد نیست. در مورد فلسفه قبل از اینکه نظر خود را ابراز نمایم، مطالعه، تحقیق و بررسی کامل را ضروری دانستم؛ اگرچه به علّت کثرت مشاغل تصنیف و تدریس خیلی کم فرصت مییافتم. زیرا در حلقۀ درس من در بغداد کلاسهای ۳۰۰ نفری وجود داشت اما با توجه به این همه مشکلات وقتی که برای تحقیق در نظر گرفتم، در مدّت دو سال کلیه علوم اینها را مطالعه کردم. سپس تا یک سال دیگر در مورد این تحقیق و تفکر میکردم و به این نتیجه رسیدم که کلیه علوم این گروه به شش نوع تقسیم بندی میشود، ریاضیات، منطق، طبیعیات، سیاسیات، اخلاقیات و الهیات. پنج علم اول با مذهب هیچ ارتباطی ندارند، نه نفی آنها و نه اثبات آنها و نه برای اثبات مذهب انکار آنها ضروری است. در طبیعیات بعضی از نظریات ایشان گاهی با مذهب برخورد میکرد، اما فقط در چند مورد، در این مورد اصولاً انسان باید این عقیده را داشته باشد که طبیعت در اختیار خداوند متعال است و خودش خود مختار نیست، اما کسانی که از علوم فلاسفه و از زیرکی و نکته سنجی آنها عموماً مرعوب و متأثر میشوند، فکر میکنند که کلیه علوم دارای همین حالات هستند، در صورتی که این ضروری نیست که یک نفری که در یک رشته و فن متخصص باشد، حتماً در همه رشتهها متخصص است، علاوه بر این، انکار بیدینیای که از اینها دیده میشود این است که فقط از روی تقلید. این انکار را استخفاف میکنند و از طرفی دیگر بعضی دوستان نادان اسلام که رد هر ادعا و نظریه فلاسفه را فریضۀ خویش و خدمتی به اسلام میدانستند و حتی در مورد طبیعیات نیز تمامی تحقیقات طبیعی فلاسفه را نیز انکار میکردند، اثر ضرر رسان این رویه این میشد، کسانی که به صداقت تحقیقات و نظریههای علمی معتقد بودند و به نظر آنها همه این نظریهها به پایه ثبوت رسیده بود، در نتیجه اعتقاد این گروه در مورد خود اسلام نیز متزلزل میشد و به جای این کار فلاسفه نسبت به خود اسلام نیز بدگمان میشدند. خلاصه اینکه پس از تفکر دریافتم که رشتهای که با مذهب در تضاد بود رشته الهیات است که در این مورد این گروه فلاسفه لغزشهایی داشتند، در واقع اینها شرایطی را که در منطق داشتند در الهیات نتوانستند به آن شرایط دسترسی یابند، بنابراین در این رشته اختلاف شدیدی یافته میشد.
مقاله پیشنهادی
امام غزالی و حب جاه
در احیاء العلوم عنوانی به نام «بیان سبب کون الجاه محبوباً بالطبع حتی لا یخلو …