در همین زمان یعنی دوران مبارزه علیه اعتزال، در عالم اسلام، در گوشهای دیگر از منطقه ماوراء النهر، دانشمند و متکلم دیگری به نام ابو منصور ماتریدی (متوفای سال ۳۳۲) به سوی علم کلام و عقاید اسلام توجه ویژهای مبذول فرمودند[۱]. این مرد دانشمند بینهایت با فکر اندیشمندی معتدل بود. به علّت مبارزه پیاپی امام ابوالحسن با عقاید معتزله در علم کلام، مسائلی چند بنیادگرایانه به وجود آمده بود و اشاعرۀ بعدی این موضوع را بیشتر گسترش داده بودند، امام ابومنصور ماتریدی کلیه پیرایههای اضافی و مسائلی را که دشوار بود از علم کلام خارج کرد و علم کلام اهل سنّت را بیش از گذشته آشکار و تهذیب کرد و جامعتر و معتدلتر گردانید. اختلاف ابو منطور و پیروانش ناچیز و محدود بود، مسائلی که مورد اختلاف ماتریدیها و اشاعره بود، بیش از سی تا چهل مورد نبودند و همین تعداد اختلافات هم بیشتر لفظی بودند[۲]. امام ابومنصور ماتریدی از نظر مسلک فقهی، حنفی بود همچنان که علمای متکلمین شافعی به طور اعتقادی و اصولی اشعری هستند، امام ابومنصور نویسندهای بزرگ بود که در ردّ روافض معتزله و قرامطه تالیفات محققانهای دارد. کتاب ایشان «تاویلات القرآن» در موضوع خود نوشتهای عظیم الشان است که از این مفهوم کتاب، صلاحیت و برتری ایشان در علوم عقلی و هوش سرشار وی ثابت میشود. چون امام ابوالحسن اشعری مستقیماً با معتزله و اعتزال مبارزه کرده بود و در مرکز علمی جهان اسلام (عراق) میزیست که محل پیشرفت معتزله بود، به همین جهت ایشان در حلقههای علمی بیشتر تاثیر گذاشته و در تاریخ علم کلام نام و کارنامههای ایشان برجسته و نمایان است.
[۱]– این دور برای مبارزه علیه اعتزال و تدوین علم کلام و عقاید اهل سنّت دور خاصی بود، علاوه بر امام ابوالحسن اشعری، تقریباً در همین زمان، در مصر، امام طحاوی (م ۳۳۰هجری) و در سمرقند، امام ابومنصور ماتریدی (م۳۳۳هجری) زندگی میکردند. امام ابومنصور در مقایسه دو نفر معاصر نامدار خویش، نتوانست در علم کلام شهرت خاصی پیدا کند و مکتب فکری امام ابومنصور ماتریدی در مکتب فکری اشاعره منضم گردید.
[۲]– در تعلیمات عقاید عضدیه، شیخ محمد عبده ثابت کرده که مسائل مورد اختلاف بین آنان بیش از سی مورد نمیباشند (ابن تیمیه از محمد زهره ص۱۸۴).