بزرگترین تیزهوشی و ذهانت حضرت حسن بصری/ این بود که این واقعیت را درک کرده بودند که مرض نفاق مرض زنده و جاویدانی است که هنوز هم وجود دارد و منافقان نه تنها موجود هستند، بلکه در زندگی مردم نیز موثر و در امور سلطنتی نفوذ دارند[۱] و بسیاری از کارها به وسیلۀ آنها میچرخد. شخصی از حسن بصری/ پرسید آیا در این زمان هم نفاق وجود دارد فرمودند: «لو خوجوا من ازقه البصره لاستوحشتم فیها»[۲]؛ «اگر منافقین از کوچههای بصره خارج گردند شما از این شهر وحشت میکنید». بیشتر جمعیت شامل کسانی است که با اسلام فقط نسبت اسمی دارند و اسلام در قلب ایشان جایگزین نشده است، یا ایشان در نظر اعمال و اخلاق با سیرت اسلامی آراسته نیستند. در جلسه دیگر چنین فرمودند: «یا سبحان الله ما بقیت هذه الامت من منافقین قهرها واستأثر علیها»[۳] «سبحان الله جای تعجب است که منافقینی که مغرض درجه یک میباشند چطور بر این امّت غالب شدهاند». یعنی در دستگاه حکومت عناصری وجود دارند که مخلص اسلام و مسلمین نیستند و فقط منافق و اغراض شخصی خویش را در نظر دارند.
در موثر بودن دعوت و اصلاح حسن بصری/، مهمترین انگیزه این بود که سر نخ زندگی را در دست گرفتند و به اصل مرض جامعه توجه فرمودند. در زمان ایشان دعوتگر و واعظ خیلی به کثرت وجود داشت، اما جامعۀ آن روز وجود دعوت کسی را نسبت به وجود دعوت او، اصلاً احساس نمیکرد. زیرا درسها و سخنرانیهای ایشان بر روابط فاسد زمان ضربه میزد، زیرا که بیشتر، حقیقت نفاق را بیان میکردند و نفاق مرضی بود که عموم مردم در جامعه به آن مبتلا بودند، ایشان اخلاق و علایم منافقان را بیان میکردند و این علایم در اکثریت افرادی وجود داشت که در دستگاه دولت، و در ارتش و امور تجارت پیشقدم و در زندگی ممتاز بودند. ایشان معایب دنیاطلبی و آخرت فراموشی را بیان میکردند که عموم مردم در این مرض وبا مانند، مبتلا بودند. ایشان نقشۀ موت و آخرت را ترسیم مینمودند و حقایقش را به استحضار میرساندند، گروهی از غافلان مترف به وجود آمده بودند که در زندگی خودشان این چیزها را فراموش کرده بودند. خلاصه اینکه دعوت، مواعظ و درسهای اصلاحی حضرت حسن بصری/ با خواهشها و اغراض آن زمان در تعارض بودند، محیط آن زمان نمیتوانست از این چیزها قطع رابطه کند و تأثیر جلسات سخنرانیهای ایشان بود که بسیاری از مردم متوجه معایب خویش شده و تادیب میشدند و زندگی جدیدی اختیار مینمودند. ایشان به وسیله جلسات سخنرانی به ایمان و دین دعوت میدادند و به وسیله صحبت عملی تربیت و تزکیه نفوس انجام میدادند. مدّت ۶۰ سال عمرش را در فعالیتهای دعوت و اصلاح میگذراندند و از این میتوان نتیجه گرفت چقدر مردم از شیرینی ایمان و حقیقت اسلام بهرهمند میشدند. عوام حوشب میگویند که حسن/ تا ۶۰ سال در قوم خودش کارهایی انجام داد که انبیاء کرام (پیش از خاتم الانبیاء) در امتهایشان انجام میدادند[۴].
[۱]– از متأخرین شاه ولی الله دهلوی/ نیز معتقدند که نفاق در هر زمان زنده و منافقان در هر قرن موجوداند و وجودشان به یک زمان مخصوص نیست. از نظر ایشان نفاق دو نوع است یکی نفاق اعتقادی، دوم نفاق عمل و اخلاق. علم قطعی. در نفاق اعتقادی پس از وفات رسول الله جهت انقطاع وحی مشکل است. اما نفاق عملی و اخلاقی کثیر الوقوع است و ایشان در باره زمان خودشان میفرمایند که در این زمان بکثرت موجود است. در الفوز الکبیر چنین مینویسند: اگر خواهی که از منافقان نمونه بینی برو در مجلس امرا و مصاحبان ایشان را ببین که رضایت ایشان را بر رضایت شارع ترجیح میدهند؛ او را انصافاً هیچ فرقی نیست در میان آنانکه کلام آنحضرت ج را بیواسطه شنیده نفاق ورزیده و در میان آنان که الحال پیدا شدهاند. به طریق یقین حکم شارع معلوم کردهاند بعد از آن را ایثار خلاف آن اقدام مینمایند و علی هذا القیاس جماعت از معقولیان که شکوک و شبهات بسیار به خاطر دارند و معاد را نسیاً منسیاً ساختهاند، نمونه آن گروهاند (ص۱۲ مطیع محمدی).
[۲]– صفت النفاق و ذم المنافقین تألیف محدث ابوبکر فریابی صفحه ۶۸٫
[۳]– حواله بالا صفحه ۵۷٫
[۴]– دایره المعارف بستانی ج۷ ص۴۴٫