در اثر قدرت و اختیارات مادی و سیاسی در مملکت اسلامی، گروهی مشتمل بر افراد کثیر به وجود آمدند که از نظر ظاهر اسلام را پذیرفته بودند. اما از اخلاق و معاملات اسلامی دل و دماغشان اثر نپذیرفته بود و ایشان به حقیقت ایمان و مصداق، ﴿ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّهً﴾ «کاملاً در اسلام داخل شوید» نشده بودند و در نسل خود مسلمانان (کسانی که کاملاً تربیت اسلامی نشده بودند) غالباً افرادی بودند که از اثرات جاهلی هنوز پاک نشده بودند و با اسلام ارتباط کامل و در مقابل پیروی احکام الهی از زندگیشان تسلیم و منقاد نشده بودند، بیشترشان از گروه حکام، امرا و اغنیاء بودند) افرادی بودند که در آنها اخلاق و اعمال منافقین قدیم و افکار و عادات آنها غالب بود و عموماً همین قشر به زندگی مردم سلطه داشت. در دستگاه حکومت با اشغال پستهای حساس در فرماندهی ارتش و در بازار تسلط داشتند. روش زندگی این گروه منافق برای محیط آن روز الگوی روز به حساب میآمد. بعضیها گمان میکردند که نفاق مرضی محدود به زمان و مکان محدودی است که در عهد نبوت در شهر مدینه طیبه بنا به مقتضیات زمان به وجود آمده بود، اما پس از پیروزی اسلام و نابودی کفر از بین رفت زیرا مبارزه این دو نیرو به پایان رسید وفقط اسلام باقی ماند، لذا طبعاً موقعیت چنین گروهی که بین آن دو گروه (مؤمن و کافر) مذبذب باشد و کاملاً با اخلاص به یکی از آن دو گروه پیوند ندارد. حالا یا کفر علنی است یا اسلام علنی. مذبذب بودن در این دو گروه انگیزهای ندارد. در اکثر تفاسیر و کتب تاریخی این نظریه دیده میشود، اما نویسندگان مذکور این حقیقت را فراموش کردهاند که نفاق مرضی وضعی فطری برای انسان است که مانند خود انسان قدیمی و عموم است و برای وجود آمدن این مرض نیازی ندارد که دو نیروی اسلام و کفر مشغول پیکار باشند، در زمان تسلط و اقتدار اسلام خالص نیز چنین گروهی به وجود میآید که به عللی نمیتواند اسلام را هضم کند و اسلام در دل و دماغش جایگزین گردد، اما این گروه نیز چنین جرأت اخلاقی ندارند که رک و راست منکر اسلام گشته و اظهار عدم تعلق نمایند، یا مصالح و مقتضیاتش اجازه نمیدهند که از منافعی که در انتساب با اسلام از سلطنت اسلامی و محیط مسلمانان توقع دارد دست بردارد، لذا این گروه همیشه در طول عمر در حالت تذبذب و دو رنگی به سر میبرد. کیفیات نفسی و ضعف اخلاقی و اعمال مصلحتشناسی، موقعیتپرستی، بهرهبرداری از منافع زندگی، علاقه به دنیا، فراموشی آخرت، به دربار حکام رو به مزاجی، دست درازی به مساکین و فقرا، یادآوری این همه خصایل ایشان، یاد منافقین اولین را تازه میکند.
مقاله پیشنهادی
دنیا، اینگونه آفریده شده است
روزی مارکس اویلیوس، یکی از فیلسوفان بزرگ دربار امپراطوری روم، گفت: امروز افرادی را ملاقات …