علاوه بر این، از همه عوامل موثرترین عاملِ موثر در ایشان این بود که فقط مرد سخن و صاحب کمال نبودند، بلکه صاحب دل و دارای حال نیز بودند و چیزی که بیان میکردند مصداق «آنچه از دل برون آید لاجرم بر دل نشیند» بود. هنگامی که سخنرانی میفرمودند کاملاً با سوز دل و با اثر بود، لاجرم نتیجهاش این شد که با توجه به اینکه در کوفه و بصره دانشمندان بزرگ و حلقههای درس فراوان وجود داشت، اما حلقۀ درس و مجالست جذابیت مغناطیس را داشت، بزرگترین خصوصیت بیان مواعظشان این بود که با کلام نبوت مناسبت مهمی داشت و چنین مناسبتی در کلام وعاظ دیگر دیده نمیشد، و همینطور روش زندگی ایشان با روش زندگی صحابه کرامش بسیار مشابهت داشت[۱].
اثر این جامعیت و خصوصیت حضرت حسن بصری/ این بود که، اکثر مردم مسحورشان بودند و ایشان را ممتازترین افراد امّت محمدی میشمردند. یک فلسفی غیر مسلمان قرن سوم به نام «ثابت بن قره» گفته است: در امّت محمد افرادی وجود دارند که نظیرشان در امتهای دیگر وجود نداشته و حسن بصری نیز یکی از آنها بوده، مکه معظمه همیشه مرکز عالم اسلام بوده و در آن شهر صاحبان کمال هر فن وجود داشتهاند، اما اهالی مکه نیز پس از استماع سخن ایشان مبهوت شده میگفتند ما نظیرش را ندیدهایم[۲].
مواعظ حسن بصری در سادگی و قدرت بیان الگوی و شبیه دوران صحابه بود. بیشترین مضامین سخنان وی در مورد عدم ثبات دنیا، بیوفایی زندگی، اهمیت آخرت، تلقین ایمان و عمل، تعلیم، تقوی و خشیت الهی، مذمت طول امل و فریب نفس بود. و این سخنان و اندرزها در دورانی انجام میشد که مادیت و غفلت بر مردم چیره شده بود و عوام الناس و بسیاری از خواص نیز در سیل عیش و عشرت و جمع ثروت مانند کف بر آب شده بودند. این دوران به همین مضامین نیاز داشت و ایشان چون دوران صحابه کرامش را به چشم خود دیده و از آنها کسب فیض نموده بودند و حالا حکومت اموی را در بدعت و نوآوری میدیدند، لذا به ناچار در مواعظشان با درد و سوز کیفیات ایمانی اصحاب و خصوصیات عملی و اخلاقی آنها را بیان میکردند. هنگامی که این دو زمان را با هم مقایسه میکردند و آن تحول عظیم را ذکر میکردند که در جلوی رویشان به وجود آمده بود، درد و سوز دل ایشان دو چندان میشد و کلمات مواعظشان مانند چاقوی جراح میشدند و گفتارهای وی علاوه بر دلپذیری و تأثیرات معنوی، بزرگترین قطعات ادبی در فصاحت و بلاغت زبان به شمار میرفت، یکبار در تحلیل زمان و تذکرۀ اصحاب کرام و ترسیم اخلاق اسلامی چنین فرمودند:
هیهات، هیهات که آز، طمع و برنامههای خیالی ایمان مردم را غارت کردهاند، سخنهای زبانی موجود است اما اثر از عمل نیست. علم موجود است اما برای آن عمل بر آن، صبر و استقامت نیست. ایمان است اما خالی از یقین، تعداد مردم زیاد است، اما مغزهای متفکر کم، سر و صدای جمعیتها زیاد، اما یک بنده خدائی که از او انس پیدا شود وجود ندارد. به خدا سوگند مردم (در ایمان) داخل شدند و بلافاصله خارج شدند و همه چیز را دانستند و از پذیرفتن انکار ورزیدند، قبلاً چیزی را حرام گفتند و بعداً همان را حلال کردند. چه دینی دارید شما؟ فقط چرب زبانی؟ اگر پرسیده شود آیا شما بر روز حساب یقین دارید؟ در جواب میگویند آری آری. قسم به مالک روز جزا غلط گفتند، زیرا مؤمن باید در دین قوی باشد و برای علمش حلم و برای حلمش، علم زیبایی آن باشد. مؤمن بایستی عاقل اما نرم طبیعت باشد، صبر و استغنای آن فقر و افلاسش را بپوشاند و اگر ثروت دارد، حد اعتدال را از دست ندهد و باید در خرج گشاده دست و در مورد مستمندان رحیم و کریم و در پرداخت حقوق دست باز و گشاده دل و در انصاف مالی ثابت قدم باشد. اگر از کسی متنفر باشد نباید در حقش زیاده روی کند و اگر کسی را دوست دارد، در همکاری با او از حد شرعی تجاوز نکند، عیبجویی نکند، تمسخر، طعن تشنیع نکند و یا به امور بیهوده سر و کار نداشته باشد. با لهو و لعب گرایش پیدا نکند، سخنچینی نکند، چیزی که حق او نیست خواستار آن نباشد، آنکه پرداختش واجب است از آن سرپیچی نکند، در عذرخواهی از حد نگذرد، از مصایب دیگران خوشحال نگردد، به مصیبت مردم مسرور نباشد. مؤمن در نماز خشوع و ذوق دارد. و هر کلامش پیام شفا، استقامتش، تقوی و سکوتش برای تفکر و نگاهش درس عبرت است.
صحبت علما را اختیار میکند و برای کسب علم سکوت میپذیرد، به این امید که از گناه و عذاب آن گناهان محفوظ بماند و اگر صحبت میکند به امید ثواب و برای جلب نفع، کار نیکی انجام بدهد، خوشحال شده شکر میکند، کار بدی از او سر زند استغفار میکند و اگر از او انتقاد کنند انتقاد میپذیرد و اگر آزار ببیند گذشت میکند و اگر کسی با او جهالت ورزد او از تحمل و عقل استفاده میکند و در مقابل ظلم صبر (استقامت) دارد، هرگاه کسی نسبت به او بیانصافی کند، عدالت را از دست نمیدهد به جز خدا به کسی پناه نمیبرد و به جز از وی از کسی یاری نمیخواهد و در جمع با وقار و در خلوت شکرگذار، در حال تنگدستی قانع و در حال ثروت شاکر و در حال مصیبت و امتحان صابر و در جمع غافلان ذاکر و در جمع ذاکران مستغفر میباشد.
این بود حال اصحاب رسول الله ج با توجه به فراق مراتب و درجاتشان تا زمانی که در دنیا زنده بودند به همین روش زندگی کردند و روزی که از جهان رخت سفر بستند، با همین شأن از جهان رفتند. ای مسلمین، این بود اسلاف نیک شما، حالا که شما معاملهتان را با خدا تغییر دادهاید خداوند متعال نیر معاملهاش را با شما تغییر خواهد داد ﴿ إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ ۗ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ ۚ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ ١١﴾ [الرعد: ۱۱].
«بیگمان خداوند حالت (و سرنوشت) هیچ قومی را تغیر نمی دهد، تا وقتی که آنان آنچه را که در ضمیرشان است، تغیر دهند و هنگامی که خداوند برای قومی (بخاطر اعمالشان) بدی را اراده کند، پس هیچ چیز مانع آن نخواهد شد، و آنان را جز او هیچ کارسازی نیست».
[۱]– احیاء العلوم ص۱۶۸ ج۱٫
[۲]– دایره المعارف ج۷ ص۴۴٫