در اثر اصلاح مالی عمر و ممانعت از اخذ مالیاتهای نادرست و دزدی و اینکه نظام دولت را در قالب شرعی و اخلاقی ریخته بود، دولت وی با خسارات و مشکلات مالی زیادی رو به رو شد؛ اما در کشور رفاه عمومی موجود بود و سرمایه مردم به حدی رسید که با تلاش زیادی کسی پیدا نمیشد که مستحق اخذ زکوه باشد و سهم زکات را بپذیرد.
«یحیی بن سعید» میگوید عمر بن عبدالعزیز مرا برای اخذ مبلغ زکات به منطقه آفریقا اعزام کرد، من زکات را از سرمایهداران گرفتم و سپس هرچه تلاش کردم که مستحقی بیابم که زکات مأخوذه را تقسیم نمایم، حتی یک نیازمند هم مشاهده نشد، زیرا عمر همه را غنی کرده بود. بلآخره من از این مبلغ مأخوذه تعدادی برده خریداری نموده و آزاد کردم و مسلمانان را مسئول حقوقشان گردانیدم[۱].
فردی دیگر از طایفه قریش میگوید در مدّت کوتاه خلافت عمر بن عبدالعزیز/ اوضاع مملکت به این شرح بود.
علاوه از این برکت ظاهری (که در حکومت اسلامی راستین درجه ثانوی دارند) بزرگترین انقلاب این بود که گرایش مردم عوض شد و در ذوق و طبع قوم تغییراتی پیدا شد معاصرانش میگفتند، دوران حکومت ولید جایی که جمع میشدیم بحث از ساختمان و ترقی مادیات به میان میآمد زیرا ذوق ولید همین بود که تاثیرش بر رعایای کشور افتاده بود و علاقه سلیمان به غذاهای لذیذ و عشق زنان زیاد بود، به دورانش موضوع سخن مردم در مجالس همین بود. اما زمان عمر بن عبدالعزیز موضوع سخن مجالس، نوافل، عبادات، ذکر و کارهای نیک بود هر جایی که سه الی چهار نفر جمع میشد از یکدیگر میپرسیدند که شما شبها چه وردی تلاوت میکنید، شما چقدر از قرآن حفظ دارید، شما پس از چند روز قرآن را ختم میکنید، قبلاً پس از چند روز ختم میکردید، چند روز در ماه روزه نفلی میگیرید[۲].
[۱]– سیرت عمر بن عبدالعزیز صفحه۱۶۹٫
[۲]– تاریخ طبری واقعات سال ۹۶ه.ق.