قبل از عمر بن عبدالعزیز، خلیفه فقط یک حکمران و پادشاه بود و برای اصلاح اعمال و اخلاق مردم نه فرصت داشت، نه صلاحیت و نه این کار جزء وظایف او محسوب میشد که مردم را مشورههای دینی دهد و بر اخلاق و تمایلات دینی و اجتماعی مردم نظارت کند یا وظیفه پند و اندرز گویی را اختیار نماید.
این کار جزء وظیفه علماء و محدثان محسوب میشد. عمر بن عبدالعزیز این روحیه را محو کرد و خود را خلیفه به معنی واقعی گردانید. ایشان به محضی که زمام خلافت را به دست گرفت بخشنامههایی برای عمال حکومت و فرماندهان ارتش در نامههای مشروح و مفصل ارسال کرد که در آنها به جای دستورات نظامی، بیشتر اوامر دینی و اخلاقی درج شده بودند و در آنها به جای روح حکومت، روح مشوره و پند منظور شده بود. در یک نامهای زندگی اسبق اسلامی (دوران نبوت و خلافت راشده) و روش معاشرت آن زمان را توضیح داده و رویه مالیاتگیری اسلامی و طرز حکومت را تشریح کرد و در این نامهها، فرماندهان قشون را تأکید به پایبند بودن به نماز در اوقات و اهتمام علم و وسایل انتشار آن توصیه کردند و عمال را به پیروی از شریعت و اتخاذ تقوی وصیت نمودند و تشویق میکردند که در محدودۀ خویش در تبلیغ و دعوت اسلام کوشا باشند، برای امر به معروف و نهی از منکر تأکید مینمودند و میفرمود که: ترک این وظیفۀ ضروری چقدر زیانآور و موجب عذاب است؟ و عمال را تأکید میکردند که زمان اجرای کیفر و مجازات حد اعتدال و احتیاط را از دست ندهند و قوانین تعزیری اسلام را تشریح میکردند و همینطور به معایب و بد اخلاقیهای عمومی سلطنتی توجه فرمودند، و زنان را از نوحهگری (ماتم) و شرکت در جنازهها منع میفرمودند و برای حجاب اکیداً دستور میدادند و از تعصب نژادی منع کرده، آن را به باد ملامت میگرفتند. در استعمال نبیذ بینهایت بیاحتیاطی میشد و مردم به نام آن سوء استفاده کرده به مسکرات و شراب مبتلا شده بودند که در اثر آن فساد اخلاقی روز به روز فزونی میگرفت، چنانچه ایشان تعریف نبیذ را تشریح نموده حدودش را بیان میکردند[۱].
[۱]– سیرت عمر بن عبدالعزیز صفحات ۱۴۱، ۶۹، ۷۹، ۹۲، ۱۳۷، ۱۶۷، ۸۰، ۱۰۸، ۱۰۲٫