عمر بن عبدالعزیز، همین که زمام حکومت را به دست گرفت، بدون تأخیر و درنگ چند نفر حاکم را که ظالمترین و خدا نترسترین حکام بودند پاکسازی کرد و شوکت و اریکه پادشاهیای را که به آنها تقدیم شده بود، همه را به بیتالمال سپرد و از همان لحظه نخست رفتارش یکسره عوض شد. اکنون او جانشین سلیمان نبود، بلکه گوئی جانشین عمر بن خطابس شده بود. پس از تحقیق و بررسی همه کنیزان را به خانوادههایشان برگردانید و به مظالم رسیدگی کرد و دربارش را که به صورت دربارهای کسری و قیصری در آمده بود، طبق روش ساده خلافت راشده و مطابق با سنّت پیامبری ج گردانید، املاک سلطنتی را به مسلمانان بازگردانید، زیورآلات همسرش را به بیت المال تحویل داد و چنان زندگی زاهدانهای اختیار کرد که نظیرش نه تنها در میان درویشان بلکه در میان روستائیان و فقراء نیز کمیاب است، به قدری کمبود لباس اختیار کرده بود که گاهگاه به دلیل خشک کردن لباسهایش در نماز جمعه تأخیر میشد. امویانی که همه اموال سلطنتی و بیت المال را ملک شخصی خود میدانستند، حالا سهمیه اندک و مساوی با دیگران میگرفتند. حتی در منزل خودش حال خانوادهاش این بود که گفتهاند: روزی عمر با دخترانش صحبت میکرد زمانی که دختران با وی صحبت میکردند دست خود را به دهن میگذاشتند، پس از سؤال گفتند چون ما فقط عدس و پیاز خوردهایم دهن ما بو میدهد ما اینکار را میکنیم. عمر اشک ریزان در جوابشان فرمود آیا شما راضی هستید که غذاهای لذیذ و متنوع بخورید و پدرتان به جهنم برود، با شنیدن این سخن همگی به گریه آمدند[۱].
زمانی که عمر بن عبدالعزیز حاکم بزرگترین سلطنت روی زمین بود، حالت دارایی شخصیاش چنان بود که علیرغم عشق و علاقۀ زیادی که به سفر حج داشت، مخارج آن را نداشت، از خدمتگذارش که یکی از یاران مخلص وی بود، پرسید شما چه مقدار دارید؟ گفت ده تا دوازه دینار، فرمود: با این مقدار حج چگونه ممکن است؟
پس از این موضوع، مالیات هنگفتی که قبلاً صرف خانواده سلطنتی میشد به بیت المال رسید. خدمتگزار وی به خدمت رسیده تبریک گفت و اظهار داشت که مخارج حج فراهم شده است عمر بن عبدالعزیز در جواب فرمود: ما از این مال مدتهای طولانی استفاده کردهایم حالا این حق مسلمانان است که از آن استفاده نمایند و سپس همۀ آنها را به بیت المال سپرد، هزینه دو وعده غذای خانوادهاش روزانه بیش از دو درهم نبود. به قدری محتاط بود که اگر چراغ دولتی روشن میشد و کسی برای احوال پرسیاش میآمد و یا صحبتهای شخصی آغاز میشد، بلافاصله چراغ دولتی را خاموش و چراغ شخصیاش را از منزل خواسته روشن میکرد و آبی که در آشپزخانه بیت المال گرم میشد برای غسل از آن پرهیز میکرد و رسیدن بوی خوش مشک بیت المال را به مشامش نمیپسندید[۲].
و این احتیاط وی محدود به ذات خودش نبود بلکه همه عمال و کارکنان دولت را رعایت این اعتدال مکلف میکرد و از همۀ آنها همین توقع را داشت که در معاملات دولتی به اندازه خود ایشان محتاط و نکته سنج باشند.
والی مدینه – ابوبکر بن حزم – از سلیمان بن عبدالملک درخواست کرده بود که مانند دوران گذشته برای آنها شمعها و قندیلهای دولتی ارسال گردد. این نامه پس از وفات سلیمان، به عمر بن عبدالعزیز رسید، عمر در جوابش نوشت من به یاد دارم که تو پیش از اینکه به این مقام برسی در شبهای تاریک زمستان بدون چراغ و شمع بیرون رفتی و آن حالت شما از این حالت بهتر بود و به گمان من شما در خانهتان شمع و قندیلهای کافی دارید از همانها استفاده کنید[۳].
همینطور در جواب تقاضایی که کارمندان دولتی جهت کاغذ کرده بودند، نوشت: «قلم را باریکتر بتراشید و حروف را ریز و نزدیک هم بنویسید و در یک ورقه کوچک مطالب زیادی بنویسید، زیرا مسلمانان به چنین صحبتهای طولانی که بار سنگینی به بیت المال وارد آید نیاز ندارند»[۴].
[۱]– سیرت عمر بن عبدالعزیز تألیف محمد بن عبدالحکم صفحه ۵۵٫
[۲]– سیرت عمر بن عبدالعزیز صفحه۴۴٫
[۳]– حواله بالا صفحه ۶۴٫
[۴]– همان