روزی شخص سنگدل و قاتلی نزد رسول خدا ج آمد و از قساوت قلبش شکایت کرد، رسول خدا چند تا نصیحت آموزنده به او فرمود و زمانیکه آن مرد از حضور رسول خدا خارج شد حتّی از لِه کردن یک مورچه هم میترسید و روزی هم شخصی پیش آن حضرت آمد و عرض کرد: یا رسول الله میخواهم زنا بکنم لطفاً اجازهی این کار را به من بدهید؟ تمام صحابه نسبت به بی ادبی و سخنان آن شخص هیاهو به راه انداختند، ولی رسول خدا آنها را آرام نمود و به آن مرد فرمود: آیا میخواهی کسی با مادر تو زنا کند؟ گفت: نه. فرمود: آیا میخواهی کسی با خواهر تو همبستر شود؟ گفت: نه! فرمود: پس همانگونه که نمیخواهی کسی به ناموس تو بیاحترامی نماید، همانگونه نیز به خودت اجازهی این کار را مده! سپس دست مبارکش را روی سینهی آن مرد گذاشت و دعای سبکی به او نمود و فرمود: خدایا فرج او را از زنا کردن محفوظ بدار! آن مرد در حالی از حضور رسول خدا بیرون آمد که بدترین و زشتترین عمل نزدش زنا محسوب میشد.
پس هدایت نمودن انسانها تنها با اخلاق و خوشرویی امکان دارد نه با تندروی و بد اخلاقی!