از نمونههای تأویلِ صحیح (مورد قبول) است تخصیصِ عموم بیع مستفاد از قولِ الهی ﴿وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَیۡعَ﴾ با سنتی که از بیعهای معینی چون بیع معدوم نهی کرده است و نیز، نمونهی دیگرِ این نوع از تأویل این است که عمومِ مطلقههای مستفاد از این آیه که میفرماید: ﴿وَٱلۡمُطَلَّقَٰتُ یَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَٰثَهَ قُرُوٓءٖۚ﴾ [البقره: ۲۲۸]، «زنان مطلقه باید به مت سه قروء انتظار بکشند». تخصیص یافته به زنانی که با آنان آمیزش شده است، زیرا خدای متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نَکَحۡتُمُ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ ثُمَّ طَلَّقۡتُمُوهُنَّ مِن قَبۡلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ فَمَا لَکُمۡ عَلَیۡهِنَّ مِنۡ عِدَّهٖ تَعۡتَدُّونَهَاۖ﴾ [الأحزاب: ۴۹]، «ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که با زنانِ مؤمن ازدواج کردید و پیش از همبستری با ایشان آنان را طلاق دادید، دیگر برای شما عدهای بر آنان نیست تا حساب آن را نگه دارید». کما این که عموم مطلقهها به غیر زنان حامله تخصیص یافته است، زیرا عدهی زنان حامله وضع حمل است، چه خدای متعال میفرماید: ﴿وَأُوْلَٰتُ ٱلۡأَحۡمَالِ أَجَلُهُنَّ أَن یَضَعۡنَ حَمۡلَهُنَّۚ﴾ [الطلاق: ۴]، «عدهی زنان باردار وضع حملِ آنان است».
از جمله تأویلهای درست و روا، تأویل لفظِ «شاه» (گوسفند)، است در این حدیث شریف: «وَفِی کُلِّ أَرْبَعِینَ شَاهً شَاهٌ» به قیمت و بهای گوسفند که در نتیجهی این تأویل، معنیِ حدیث چنین میشود: «تعداد واجب در زکاتِ چهل گوسفند، یک گوسفند یا قیمتِ آن است» به دلیل آن که مقصود از زکات رفع نیاز مستمندان است و این مقصود هم، همانطور که با بیرونآوردنِ خودِ گوسفند و بخشیدنش به فقیر حاصل میشود، با مشخصکردن قیمت گوسفند و تقسیمِ آن میان مستحقان نیز حاصل میشود[۱].
و از جمله تأویلاتِ جایز حمل بیع بر هبه و حمل هبه بر بیع به خاطر وجود دلیلی دال بر این امر است، چه هر کدام از این دو لفظ، در کل احتمالِ همدیگر را دارند.
[۱]– آمدی این تأویل حنفیان را از تأویلهای بعید به حساب آورده و در نتیجه، آن را مقبول نگرفته است. آمدی، ج ۳، ص ۷۹٫