حقیقت، لفظی است استعمالشده در معنایی که برایش وضع شده است. این حقیقت، گاهی لغوی است و گاهی شرعی و گاهی عرفی. حقیقتِ لغوی به واضحِ لغت و حقیقتِ شرعی به شارع و حقیقتِ عرفی به عرفِ خاص یا عرف عام منسوب است.
حقیقت لغوی: لفظی است که در معنای لغویِ وضع شده برای آن استعمال شده است، مانند شمس، قمر و نجوم که این الفاظ لغتاً برای این اجسام نورانیِ معروف وضع شدهاند.
حقیقتِ شرعی: لفظی است که در معنای شرعیاش به کار رفته است، یعنی در معنای مورد نظر شارع از آن، مانند: صلاه، حج و زکات در معنای عبادات خاص و معروف، و نیز مانند: ازدواج و طلاق و خلع برای معانیِ شرعیِ وضع شده برای آنها.
حقیقت عرفی: لفظی است که در معنای عرفیاش، یعنی در معنایی که عرف بر استعمال لفظ در آن جاری است، به کار رفته است، خواه این عرف عرفی عام باشد و خواه عرفی خاص و مخصوص به صاحبانِ یک حرفهی معین یا یک علمِ خاص، مانند لفظ «سیاره» که در عرف عام بر وسیلهی نقلیهی معروف اطلاق میشود و مانند لفظ «دابه» که بر چارپایان اطلاق میگردد. نیز، مانندِ الفاظ اصطلاحیِ مستعمل در عرف صاحبان حرفههای گوناگون یا علمی از علوم، چون رفع و نصب در عرف لغویون و حد و ماهیت در نزد علمای منطق، و فقه در نزد فقها و انذار و فسخ و إقاله در نزد حقوقدانان و…