علما عرف را یکی از اصول استنباط احکام دانستهاند که احکام بر آن بنا میشوند، و از جملهی اقوال آنان که بر حجیت عرف دلالت دارد، این موارد است: «العادهُ محکمهٌ»، «شرعاً به عرف عمل میشود، یا عادت (عرف) شرعاً معتبر است» و «المعروفُ عرفاً کالمشروطِ شرطاً»، «چیزی که در عرف معروف باشد. مانند این است که در عقد شرط شده باشد، یا شرط عرفی مانند شرط لفظی است».
برخی از آنان[۱] آیهی ﴿خُذِ ٱلۡعَفۡوَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ﴾ [الأعراف: ۱۹۹]، «گذشت داشته باش و آسانگیری کن و به کار نیک دستور بده». را دلیل بر حجیت عرف و این امر دانستهاند که عرف دلیلی معتبر از ادلّهی شرعی است. لکن این استدلال ضعیف است، زیرا لفظ «عرف» که در آیه وارد شده است، به معنی معروف است و معروف آن چیزی است که نیکبودن آن شناخته شده و انجام آن واجب است و این، عبارت از هر آن چیزی است که شریعت بدان دستور داده است. برخی دیگر[۲] در مورد اثبات حجیت عرف، به این حدیث استدلال دارند که میفرماید: «مَا رَآهُ الْمُؤْمِنُونَ حَسَنًا فَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ حَسَنٌ»، «آنچه را که مسلمانان نیک بدانند، نزد خدا هم نیک است». این استدلال نیز ضعیف است؛ چرا که تعدادی از علما گفتهاند که: این حدیث موقوف بر عبدالله بن مسعود است و دلالت آن هم به حجیت اجماع اشاره دارد نه حجیت عرف،[۳] مگر این که مستند اجماع یک عرف صحیح باشد که در آن صورت نیز، دلالت این روایت مقصور بر یکی از انواع عرف خواهد بود نه مطلق عرف.
ولی حق آن است که عرف شرعاً معتبر است و بنای احکام بر آن صحیح است، اما در واقع دلیل مستقلی نیست، بلکه به ادلّهی معتبر شرعی برمیگردد
[۱]– الفروق، فراقی ۳/ ۱۴۹٫
[۲]– بدایع الصنایع، کاسانی ۵/ ۲۲۳؛ المبسوط، سرخسی ۱۲/ ۱۳۸٫
[۳]– آمدی، ۳/ ۱۱۲٫