۲- از مثالهای استثنا نمودن یک مسألهی جزئی از یک اصلِ کلی، جایز بودنِ وصیت در امور خیر از طرفِ شخص محجورٌ علیه به دلیل سَفَه (سفیه بودن) است که این وصیت استحساناً جایز است؛ در حالی که قیاس بر عدمِ جواز آن دلالت دارد. نیز، وقفِ وی بر خودش استحساناً جایز است، اما قیاس مقتضی عدم جواز آن است. توضیحِ این استحسان در این دو مسأله، آن است که: قاعدهی عمومی، جهت حفظ مالِ سفه محجورٌ علیه، حکم میکند که تبرعات (بخششهای) وی صحیح است، لکن وصیت وی در امور خیر از این قاعدهی عمومی مستثنی شده است، زیرا وصیت فقط بعد از مرگ وصیتکننده است که افادهی مالکیت میکند و وقف نیز مانند وصیت است و مال سفیه را برایش حفظ میکند؛ پس این استثنا در هدفِ این قاعدهی عمومی اثری نمیگذارد
مقاله پیشنهادی
خیار(داشتن اختیار در معامله)
حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …