از جمله اصطلاحات اصولیِ دیگری که گاهی با دیگر اصطلاحات اختلاط پیدا میکند، اصطلاح تخریج مناط و تحقیق مناط است.
تخریج مناط، معنایش: استخراج علت -یعنی علّت حکم- است، علتی که هیچ نص و اجماعی بر آن دلالت ندارند، به وسیلهی استفاده از هرکدام از مسالک علت، چون سَبر و تقسیم؛ پس تخریج مناط به معنیِ استنباط علّت حکم است، علّت حکمی که نص در مورد آن وارد نشده و اجماعی هم بر آن منعقد نشده است با استفاده از طُرقی که برای شناختِ علّت غیر منصوص یا غیر مجمع علیه به کار میرود، مثل رسیدن به این که علّت تحریم خمر، مستکننده بودنِ آن است و علّت ولایت در تزویج، صغیر بودن دختر است و علّت ایجاب قصاص در قتل عمد، قتل است با ابزاری که عادتاً کشنده است و بنابراین، در هر قتلی، حکم قصاص ثابت است اگر با ابزاری که کشنده و سبب خروج روح از بدن است، انجام بگیرد، خواه این ابزار از ابزارهای قدیمی، چون شمشیر باشد و خواه مانند تفنگ از ابزارهای جدید باشد.
و منظور از تحقیقِ مناط، نظر و بحث در تحقق علت -علّت ثابت شده با نص یا اجماع یا با استنباط- در غیر واقعهای است که نص در مورد آن وارد شده است، مثلاً علّت کنارهگیری از زنان در زمان حیض، آزار و دردی است که زن دارد که مجتهد به بررسی تحققِ این علّت در نفاس میپردازد و اگر این علّت را در آن هم بیابد، قیاس را جاری کرده، حکم -یعنی حکمِ اصل- را که وجوب کنارهگیری از زن در زمان نفاس است، به فرع نیز تسری میدهد. مثال دیگر: علّت تحریم خمر، مستکنندهبودنِ آن است که مجتهد به بحث و بررسی در مورد تحقق این علّت در نبیذهای دیگر میپردازد و اگر این علّت را در آنها هم یافت، حکم اصل را -که تحریم نوشیدن است- به آن نیز تسری میدهد.
خلاصه این که: تنقیح مناط، پاککردنِ علّت از امور مشکوک و جداساختن آن از اموری است که دور و بر آن را فرا گرفتهاند و هیچ تأثیری هم در علیت ندارند؛ و تخریج مناط، استنباط علّت غیر منصوص یا غیر مجمع علیه با یکی از راههای شناخت علّت است و تحقیق مناط، بحث و بررسی دربارهی وجودِ علّت اصل -بعد از ثبوت و شناخت آن- در فرع است.