اگر فرد مبتلا به مرضِ مرگآور زن خود را که با وی آمیزش کرده، بدون رضایت وی طلاق بائن داد، فقها معتقدند که: طلاق وی واقع میشود، اما در مورد میراث این زن، باهم اختلاف دارند؛ جمهور معتقدند که: جهت طرد و ردّ قصد سوء مریض نسبت به زنِ مطلقه در محرومکردن وی از ارث با طلاق، زن از مریض ارث میبرد؛ اما امام شافعی و ظاهریه معتقدند که: زن از مرد ارث نمیبرد، زیرا طلاق بائن ارث را قطع میکند و قصد باطنی مرد فاقد اعتبار است، زیرا مبنای احکام امور ظاهری است و رسیدگی به امور باطنی در دست خداست.
جمهور، با وجودی که قایل به ارثبردنِ این زن مطلقهی بائن هستند، در میزان بقای حق زوجه در ارث باهم اختلاف دارند؛ احناف معتقدند که: زن مادامی که در عدّه باشد، ارث میبرد؛ حنابله معتقدند که: مادام که با مرد دیگری ازدواج نکرده باشد، از فرد ارث میبرد، گرچه عدهاش هم تمام شده باشد؛ امام مالک معتقد است که: در هر حال ارث میبرد، خواه عدهاش منقضی شده باشد و خواه نشده باشد و خواه ازدواج کرده باشد و خواه ازدواج نکرده باشد؛ علمای جعفریه (شیعه) معتقدند که: در یک سال بعد از طلاق، از مرد ارث میبرد، اگر ازدواج نکرده باشد.
اما اگر طلاق بائن قبل از دخول روی داد، امام مالک و خلال، از علمای حنبلی، معتقدند که: زن از مرد ارث میبرد. این قول- چنان که شیخ طوسی در کتاب «الخلاف» ذکر کرده است، ظاهر دیدگاه علمای شیعه هم هست، اما احناف و حنابله معتقدند که: ارث نمیبرد[۱].
[۱]– الخلاف، طوسی ۲/ ۴۵۶٫ الأمام ۵/ ۳۲۹- ۳۳۲٫ الهدایه و فتح القدیر ۳/ ۱۵۰- ۱۵۳٫