اعتراض دوم: شریعت اسلامی عام و برای همهی بشریت است، زیرا خدای متعال میفرماید: ﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّی رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَیۡکُمۡ جَمِیعًا﴾ [الأعراف: ۱۵۸]، «ای پیامبر! بگو: ای مردم! من فرستادهی خدا به سوی همهی شما هستم». و نیز میفرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ إِلَّا کَآفَّهٗ لِّلنَّاسِ بَشِیرٗا وَنَذِیرٗا﴾ [سبأ: ۲۸]، «ما تو را فقط، به عنوان مژدهدهنده و ترساننده، برای همهی مردمان فرستادهایم». و نیز رسول خدا ج میفرماید: «انبیای سابق فقط برای قوم خود مبعوث میشدند، اما من برای همهی مردم مبعوث شدهام». و بدیهی هم هست که در میان مردم افرادی وجود دارند که عرب زبان نیستند و زبان عربی را -که زبان قرآن است- نمیفهمند و در نتیجه خطاب شارع را درنمییابند؛ پس چگونه خطاب با زبان عربی متوجهِ کسی میشود که آن را نمیفهمد و در عین حال به آن مکلّف هم میشود؟ آیا این چیزی جز تصادم و تقابل با شرط تکلیف، یعنی قدرت بر فهمِ خطاب است؟
جواب این است: توانایی در فهم خطاب، یک شرطِ لازم و ناگزیر برای صحت تکلیف است و کسانی که زبان عربی را نمیفهمند هم، شرعاً تکلیف به آنان ممکن نیست، مگر آن که این افراد با یادگیری زبان قرآن یا با ترجمهی نصوص شرعی یا معانیِ آن به زبان آنان خطاب شارع را بفهمند و یا این که گروهی از مسلمانان زبان امتهای غیر عرب را فرا بگیرند و تعالیم اسلام را با زبانِ خود آنان در میانشان منتشر کنند.
راه حل آخر راه شایستهتری است و بنابراین، بر مسلمانان واجب کفائی است که گروهی از آنان زبان امتهای غیر عرب را فرا بگیرند و دعوت اسلام را در میان آنان منتشر کنند و احکام اسلامی را با زبان آن ملتها به ایشان تبلیغ کنند و اگر مسلمانان در این باره کوتاهی کنند، بنابر حکم واجب کفائی، همه گناهکار خواهند بود. از جمله نصوصی که بر وجوب این امر بر مسلمانان دلالت دارد، این موراد است:
۱- خدای متعال میفرماید: ﴿وَلۡتَکُن مِّنکُمۡ أُمَّهٞ یَدۡعُونَ إِلَى ٱلۡخَیۡرِ وَیَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَیَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنکَرِۚ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٠۴﴾ [آل عمران: ۱۰۴]، «باید از میان شما گروهی باشند که دعوت به نیکی کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند و آنان رستگارانند». که این آیه متضمن امر به تبلیغ احکام اسلام از جانب گروهی از مردم است و تبلیغ زمانی مؤثر است که برای مخاطبان قابل فهم بوده و با زبانی باشد که آن مخاطبان آن را میشناسند.
۲- روایت شده که رسول خداج نامههایی برای شاه ایران، قیصر روم، نجاشی، مقوقس و دیگران فرستاد و در آن نامهها آنان را به اسلام دعوت کرد و کسانی این نامهها را رساندند که به زبان کسانی که نامه برای آنان نوشته شده بود، آگاه بودند.
۳- رسول خدا در خطبهی حجه الوداع میفرماید: «أَلا هَلْ بَلَّغْتُ؟ اللهم فَاشْهَدْ! فَلْیُبَلِّغِ الشَّاهِدُ مِنْکُمُ الْغَائِبَ، فَرُبَّ مُبَلَّغٍ أَوْعَى مِنْ سَامِعٍ»، «آیا مأموریت خود را به شما ابلاغ کردم؟ پروردگارا! تو شاهد باش! پس کسانی که در این جا حضور دارند (شاهدان)، این را به اطلاع افرادی که در این جا نیستند (غایبان) برسانند، زیرا چه بسا افرادی که پیام به صورت غیر مستقیم به آنان میرسد، آن را بهتر از کسانی درک میکنند که خود به صورت مستقیم به آن گوش دادهاند». شاهد شامل تمام کسانی میشود که به اسلام هدایت پیدا کرده و مبادی و احکام آن را شناختهاند و غایب شامل تمام کسانی است که زبان عربی را نمیدانند و نیز تمام کسانی که زبان عربی را میدانند اما دعوت اسلامی به آنان نرسیده است.
بنابراین، اگر کسی باشد که زبان عربی و زبان قرآن را نداند و نصوص شرعی هم به زبان وی ترجمه نشده باشد و مسلمانان دلایل تکلیف را با زبان وی به او نشناسانده باشند، وی شرعاً مکلّف نیست، زیرا خدای متعال میفرماید: ﴿لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَا﴾ [البقره: ۲۸۶]، «خداوند هیچ انسانی را جز به چیزی که در وسع و توان وی است، مکلّف نمیسازد».