مانند قصاص از کسی که به عمد کسی را کشته است؛ چرا که قصاص موجب تأمین حیات افراد و حفظ امنیت و اشاعهی آرامش میشود و اینها همه، از مصالح عمومی هستند و به این اعتبار قصاص حق الله میشود. از جهت دیگر، قصاص مصلحت خاصی را برای فرد محقق میسازد، چه موجب تشفیِ خاطر اولیای مقتول و بر طرفشدن خشم و کینهی آنان نسبت به قاتل میگردد و به این اعتبار، حق الناس میشود؛ اما چون ارتباط جرم با مجنی علیه (مقتول) و اولیای مقتول قویتر و آشکارتر از ارتباط آن با جامعه است، در قصاص حق الناس غالب شده است و از این رو، ولی مقتول میتواند قاتل را عفو کند و یا این که به اخذ دیه از وی اکتفا نماید و حتی اگر قاضی حکم به قصاص قاتل داده باشد؛ باز هم مقتول میتواند قاتل را عفو کند و مانع اجرای مجازات (و حکم قاضی) شود. اما چون در قصاص حق الله هم وجود دارد، به این خاطر اگر قاتل با عفو ولیِ مقتول از مرگ نجات یافت، دولت میتواند مجازاتی تعزیری علیه او اعمال نماید[۱].
روش برخورد شریعت با جرم قتل، با روش قوانین موضوعه[۲] اختلاف دارد، زیرا نظامهای حقوقیِ وضعی، قصاص از قاتل را حق خالص جامعه قرار دادهاند و فقط حقوق عمومی دانستهاند و بر این اساس، گفتهاند که: طرح دعوا در جرایم قتل در حیطهی اختیار مدعی العموم (دادستان) است و ولی مقتول نمیتواند جانی را مورد عفو قرار دهد، بلکه عفو در اختیار ولی امر و حاکم است. نیز، روش برخورد شریعت در مورد جرم زنا با روش قوانین موضوعه اختلاف دارد، چون در قوانین وضعی، زنا فقط وقتی جرم است که زن باکره باشد، یا این که زن از لحاظ عقل یا جسم ناقص باشد و یا این که جانی از خویشاوندان مجنیٌ علیه باشد و پس زنا ذاتاً جرم تلقی نمیشود، بلکه در صورتی جرم محسوب میشود که مقرون به چیز دیگری باشد؛ همچنین، زنای زوجه در این قوانین جرم تلقی میشود، زیرا تجاوز به حقوق همسر است و بدین ترتیب، مجازات در این باره نیز حق خصوصی زوج است و به همین دلیل، فقط زوج حق طرح دعوا را دارد و او میتواند اجرائیات آن را هم متوقف سازد و اگر حکم علیه زن صادر شد، مرد میتواند تنفیذ حکم را متوقف کند[۳]. اما شریعت اسلامی راه دیگری را پیموده است، چون مجازات زنا را حق الله خالص، یعنی حق عمومی قرار داده و در آن، حق خصوصیای قرار ندارد و به همین خاطر، حد زنا با اسقاط کسی ساقط نمیشود و نیز، در این جرم، مدعی العموم و -بلکه همهی افراد جامعه- میتوانند طرح دعوا کنند، زیرا این جرم از دعاوی و امور مربوط به منافع عمومی است.
[۱]– از جمله مجازاتهای تعزیری هستند، این مواردی که مالکیه بیان کردهاند: اگر قاتل از سوی ولی مقتول عفو شد، امام صد ضربه شلاق به او میزند و یک سال او را زندانی میکند. نک: تبصره الحکام، ابن فرحون مالکی، ۲/ ۲۵۹٫
[۲]– احتمالاً قانون عراق مدنظر مؤلف است. مترجم
[۳]– نک: مواد ۲۳۲- ۲۳۶ و ۲۴۰ قانون مجازات قدیم بغدادی. قانون مجازات جدید عراق نیز در شماره ۱۱۱ سال ۱۹۶۹ همین روش را در پی گرفته است.