بطلان و فساد در نزد جمهور به یک معنی هستند، چون که به نظر آنان، هر عبادت یا عقد و یا تصرفی که بعضی از ارکان یا شرایط آن مفقود باشد، باطل یا فاسد است و اثر شرعیش بر آن مترتب نمیگردد و بر این اساس، بیعِ انجام گرفته از جانب مجنون، به علّت خلل در رکنِ عاقد و نیز، بیعِ مالِ معدوم و مردار، به علّت خلل در رکنِ معقود علیه، باطل هستند و همچنان که باطل نامیده میشوند، فاسد نیز نامیده میشوند. بیع با ثمن غیر معلوم یا به صورتِ مؤجل (نسیه) و تا وقت نامعلوم نیز، باطل و فاسد نامیده میشود، گرچه در این نوع بیع، خلل در برخی از شرایط بیع، یعنی در اوصاف آن است- و نه ارکان آن- اما احناف در مورد بطلان و فساد، تفصیلی به شرح زیر دارند:
۱- در عبادات، اگر یکی از ارکان آن مفقود شود، مانند نماز بدون رکوع، یا یکی از شرایط آن وجود نداشته باشد، مانند نماز بدون وضو، چنین عبادتی، در هردو حالت، باطل یا فاسد نامیده میشود و اثر شرعیش بر آن مترتب نمیشود، زیرا که در نظر آنان در عبادات باطل و فساد یک معنی دارند.
۲- در معاملات، یعنی در عقود و تصرفات، اگر یکی از ارکانِ معاملهای وجود نداشته باشد، آن معامله باطل نامیده میشود و هیچ اثر شرعیای هم بر آن مترتب نمیشود، مانند بیع از جانب مجنون یا بیع مردار یا نکاح محارم با وجود علم به حرامبودنِ آن؛ اما اگر ارکان آن کامل، لکن یکی از شروط آن، یعنی یکی از اوصاف خارج از ماهیت این معاملات مفقود باشد، فاسد نامیده میشود و اگر عاقد اقدام به تنفیذ عقد کند، برخی از آثار بر آن مترتب میشود؛ مانند بیع با ثمن غیر معلوم یا بیع با ثمن مؤجل تا زمان نامعلوم یا بیع مقترن به شرط فاسد و یا نکاح بدون حضور شهود که در بیع، اگر مشتری با اذنِ فروشنده مبیع را قبض کند، مالکیت وی بر آن مبیع ثابت میشود و اگر در نکاحِ بدون شاهد آمیزشی روی دهد، مَهر ثابت میشود و در هنگام جدا شدن زن از مرد هم، بر زن لازم است که عده بگذراند و جهت رعایت حق کودک، برای او نَسَب (نسبت فرزندی) نیز پدید میآید.
با توجّه به این مثالها، روشن گردید که ذاتاً بر عقد فاسد اثری شرعی مترتب نمیگردد، بلکه فقط بنابر تنفیذ عقد این آثار مترتب گشته است و انگار به خاطر شبههی موجود به سببِ عقد فاسد، تنفیذ محلِّ توجّه شارع قرار گرفته است. بنابراین، از نگاهِ احناف، باطل آن است که خللِ آن در ارکان عقد، یعنی در صیغهی عقد یا عاقدان و یا در محل عقد قرار دارد، اما فاسد آن است که خللِ آن راجع به اوصاف عقد است نه ارکان آن، زیرا ارکان آن سالم است، اما به سانِ مجهولبودن ثمن در عقد بیع، خلل بر برخی از اوصاف آن عارض شده است و به همین دلیل، احناف میگویند: فاسد آن است که ارکان آن مشروع است، اما اوصافش مشروع نیست و باطل آن است که نه ارکان مشروعی دارد و نه اوصاف مشروعی[۱].
[۱]– تیسیر التحریر، ۲/ ۳۹۱ به بعد؛ آمدی، ۱/ ۱۸۷٫ نیز نک: کشاف القناع، ۲/ ۵ به بعد؛ الشرح الکبیر، دردیر ۳/ ۶۰؛ بدائع الصنائع، کاشانی ۵/ ۲۹۹ به بعد؛ حاشیه البجیرمی، ۲/ ۲۲۲ به بعد؛ الکنز، زیلعی ۴/ ۶۰- ۶۱؛ مقدمات ابن رشد، ۲/ ۲۱۳ به بعد.