شرط به اعتبارِ منبع شرطگیرنده، به شرط شرعی و شرط جعلی تقسیم میشود:
شرط شرعی، آن است که آن را شارع شرط گرفته است، یعنی شارع بوده که آن را برای تحقق یک چیز شرط گرفته است، مانند رسیدن صغیر به بلوغ برای تسلیم مال به وی و سایر شروطی که شارع در عقود و تصرفات و عبادات و جنایات مقرر کرده است.
شرط جعلی، آن است که منبع صدور شرط گرفتن آن، ارادهی مکلّف است، مانند شروطی که مردم در عقود و تصرفات خود برای همدیگر میگذارند، یا شرطی که مکلّف در آن دسته از تصرفات خود مانند وقف میگذارد که تنها با صِرفِ ارادهی وی انجام میگیرد. این نوع شرط، خود بر دو نوع است:
۱- آنچه که وجود عقد متوقف بر آن است، به این معنی که مکلّف تحقّق عقد را معلّق بر تحقّق شرطی میکند که خود گذاشته است و بنابراین، این نوع از جملهی شروطِ سبب است، مانند تعلیق کفالت بر عجزِ بدهکار از پرداخت دَین و تعهد خود، یا تعلیق طلاق بر یک امر، مثلاً به زن خود بگوید: اگر سرقت کردی، تو مطلقه هستی. این نوع شرط را شرطِ معلّق و عقدِ مشتمل بر آن را عقدِ معلّق مینامند.
البته همهی عقود و تصرفات قابل تعلیق نیستند، زیرا تعلیق برخی از آنها بر هیچ شرطی صحیح نیست که همان عقود تملیکی هستند که مفید مالکیت بر عین یا منفعت در مقابل عوض یا بدون عوض میباشند. عقد نکاح و خُلع نیز به این امور ملحق میشود[۱]. برخی دیگر از عقود و تصرفات، قابلِ تعلیق بر شرط ملائم- دارای مناسبت و سنخیت- هستند، مانند تعلیق کفالت ثمن به شرط استحقاق مبیع[۲]. اما برخی از عقود، چون وکالت و وصیت، قابلیتِ تعلیق بر هر نوع شرط و حتی شروط غیر ملائم را هم دارند.
۲- شرطِ مقارن عقد (یا شرطِ ضمن عقد) مانند نکاح به شرط این که زوج زوجه را از شهر و دیار زن بیرون نبرد، یا به این شرط که حق طلاق برای زن باشد و مانند بیع به این شرط که مشتری کفیلی را برای ثمن بیاورد، یا به این شرط که فروشنده به مدت یک سال در خانهی فروختهشده سکونت کند.
فقها در مورد شروطی که اقتران آنها به عقود جایز است، باهم اختلاف دارند؛ برخی این شروط را به صورت محدود پذیرفتهاند و برخی، به صورت وسیع و بعضی، راه مابین این دو گروه را پیمودهاند. گروه اول، ارادهی مکلّف را ملغی میسازند و در عقدها و شروط، اصل را بر تحریم میگذارند، مگر این که نصی شرعی در مورد اباحهی آنها وارد شده باشد. این گروه شامل «ظاهریه» و پیروان آنها هستند؛ اما گروه دوم ارادهی مکلّف را آزاد گذاشتهاند و در باب عقود و شروط قدرت و نفوذ زیادی برای آن مقرر کردهاند، زیرا آنها اصل را در عقود و شروط بر اباحه میدانند، مگر این که نصی در مورد تحریم وارد شده باشد. این گروه شامل حنابله و پیروان آنان هستند و در میان این گروه، ابن تیمیه بیش از همه راه را برای ارادهی مکلّف باز گذاشته است.
در این جا مجال بسط ادلّهی دو گروه و بررسی آنها وجود ندارد و فقط به اجمال میتوانیم بگوییم که: قول گروه دوم راجح است[۳].
[۱]– به نظر ما، اگر نیازی وجود داشته باشد یا مصلحت اقتضا کند یا ضرورتی در کار باشد، شرط تعلیقی در عقود تملیکی نیز جایز میباشد. نک: أعلام الموقعین، ابن قیم ۳/ ۲۸۸٫ در این کتاب آثاری دال بر این نظر ما وجود دارد. نک: نیل الأوطار، ۶/ ۱۰۰٫
[۲]– یعنی فرد تعهد کند که اگر مبیع مال شخص دیگری بود، ثمن را به مشتری برگرداند. مترجم
[۳]– نک: فتاوی ابن تیمیه، ۳/ ۳۳۲ به بعد؛ و نظریه العقد، ابن تیمیه، ص ۱۴ به بعد. احناف شرط را سه دسته میدانند: ۱- شرط صحیح که این شرطی است که یا موافق مقتضای عقد است، یا این که مؤکدِ آن و یا شرع در مورد آن اذن داده است، یا این که در عرف جاری است. ۲- شرط فاسد که شرطی است که در آن یکی از متعاقدین یا کسی غیر از آن دو، منفعتی دارد و از نوع منافعِ صحیح نیست. ۳٫ شرط باطل که آن است که معنیِ صحیح و فاسد، هیچکدام در آن محقق نمیشود، مانند کسی که خانهی خود را فروخته به این شرط که کسی در آن سکونت نکند. شرط فاسد عقد را فاسد میکند؛ اما شرط باطل لغو و فاقد اثر است و در عین وجود آن هم، عقد صحیح میباشد.