رخصت در لغت به معنی سهولت و آسانی است و در اصطلاح نیز به همان معنی مذکور میباشد؛ اما عدّهای از علما در تعریف آن گفتهاند: رخصت، عملی است که با وجودِ باقیبودنِ سببِ حرام کننده، انجامِ آن به خاطرِ عذر یا ناتوانی که مکلّف دارد، به او اجازه داده شده است[۱]، یا: احکامی است که با وجود باقی و قائمبودنِ سببِ حرامکننده، به دلیل وجودِ یک عذر، تشریع شده و اگر عذر در میان نباشد، حُرمت به حال خود باقی میماند[۲].
معنی این کلام همان است که در ابتدا ذکر شد؛ چون که رخصت احکامی است که شارع بنابر عذرهای مکلّفان تشریع کرده است و اگر آن عذرها نبود، حکم اصلی باقی میماند، پس رخصت حکمی است که از یک اصل کلّی استثناء شده است و سبب استثناء هم، در نظر گرفتن ضرورتها و عذرها جهت دفع حرج و سختی از مکلّف است و در غالب اوقات، حکمِ اصلی را از مرتبهی لزوم به مرتبهی اباحه منتقل میسازد و گاهی هم آن را به مرتبهی ندب یا وجوب منتقل میکند، چنان که ذکر خواهد شد.
[۱]– المستصفی، ۱/ ۹۸؛ آمدی ۱/ ۱۸۸٫
[۲]– التلویح ۲/ ۱۲۷؛ آمدی ۱/ ۱۸۸٫