علما در بحثهای اصول فقه روش واحدی را نپیمودهاند؛ عدهای از آنان روش تقریر قواعد اصولی با تکیه بر ادلّه و براهین را پیمودهاند و به موافقت یا مخالفت این قواعد با فروع فقهی منقول از ائمهی مجتهد توجهی نکردهاند و این روش یک جهتگیریِ نظری است که غایت آن، واگویی قواعد این علم بر حسب دلالت دلیل و قرار دادن آن قواعد به عنوان موازینی برای ضبط استدلال و حاکمساختنِ آن بر اجتهادات مجتهدین است، نه قرار دادنِ آن در خدمتِ فروع مذهب. این مسلک به مسلکِ متکلمین[۱] یا طریقه متکلمین معروف است. معتزله، شافعیه و مالکیه از این روش پیروی کردند و جعفریه نیز در آغاز پرداختن خود به تدوین اصول فقه، از این روش پیروی نمودند، گرچه بعداً به امتزاج این طریق با طریق دیگر که تقریر قواعد اصولی در پرتو فروع مذهب است، تمایل یافتند[۲].
ویژگیِ این طریق- متکلمین- تمایل به استدلال عقلی و عدم تعصب به مذاهب و کاستن از ذکر فروع فقهی است و اگر هم فروع فقهی ذکر شود، تنها برای مثال و در مقام تمثیل است.
[۱]– علّت نامگذاری این مکتب به مکتب متکلمان آن است که علمایی که در این مکتب دست به تألیف زدهاند، متکلم بودهاند و نوع عمل آنان در تقریر قواعد اصولی، شبیه عمل متکلمین در مباحث علم کلام است. این مکتب را «مکتب شافعیه» هم مینامند، زیرا بیشتر افراد این مکتب از شافعیه هستند و امام شافعی اولین تألیف اصولی را در این مکتب نگاشته است. مترجم
[۲]– محاضرات فی أصول الفقه الجعفری، محمد ابوزهره، ص ۲۲٫