اصول فقه با پیدایش فقه ایجاد شده است، چه مادام که فقهی وجود دارد، قطعاً وجود اصول و ضوابط و قواعدی هم برای آن لازم است و همین امور نیز پایهها و حقیقت علم اصول هستند، لکن گرچه ایجاد فقه و اصول، مقارن هم بوده است، اما تدوین فقه بر تدوین اصول فقه پیشی گرفته است، به این معنا که قبل از تدوین و پایهریزی قواعد اصول فقه و پیرایش مسایل آن و جداسازی آن از سایر علوم، فقه تدوین شد و مسایل آن تهذیب و پرداخته گشت و قواعد آن ترسیم شد و ابواب آن نظم یافت، اما این به آن معنا نیست که اصول فقه فقط در هنگام تدوین آن بود که ایجاد شد و نشأت یافت و قبلاً وجود نداشت، یا این که فقها در استنباط احکام بر اساس قواعدی معین و روشهایی ثابت عمل نمیکردهاند؛ نه بلکه واقعیت آن است که قواعد و روشهای این علم در نفوس مجتهدان وجود داشته و آنان در روشنایی آن عمل میکردهاند، گرچه به این امر تصریح نکردهاند؛ به عنوان مثال، وقتی که عبدالله بن مسعود صحابی فقیه، میگفت: عدهی زن حاملهای که شوهرش وفات یافته است، با وضع حمل وی منقضی میشود، زیرا خدای متعال میفرماید: ﴿وَأُوْلَٰتُ ٱلۡأَحۡمَالِ أَجَلُهُنَّ أَن یَضَعۡنَ حَمۡلَهُنَّۚ﴾ [الطلاق: ۴]، «عدهی زنان باردار وضع حمل است». چنین استدلال میکرد که سورهی طلاق که این آیه در آن است، بعد از سورهی بقره نازل شده است که این آیه در آن قرار دارد که میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ یُتَوَفَّوۡنَ مِنکُمۡ وَیَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا یَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرۡبَعَهَ أَشۡهُرٖ وَعَشۡرٗاۖ﴾ [البقره: ۲۳۴]، «کسانی از شما که میمیرند و همسرانی از پسِ خود برجای میگذارند، همسرانشان باید چهار ماه و ده شبانه روز انتظار بکشند». وی گرچه تصریحی نکرده است، اما در واقع با این استدلال خود به این قاعده اصولی اشاره دارد که میگوید: «نصّ لاحق، نصّ سابق را نسخ میکند»[۱]. همانگونه که عادت بر این است که هر چیزی ابتدا ایجاد میشود و سپس تدوین مییابد؛ پس تدوین کاشفِ وجود چیزی است و ایجاد کنندهی آن نیست. این رویه در علم نحو و منطق هم وجود دارد، چه همواره اعراب در کلام خود فاعل را مرفوع و مفعول را منصوب ساختهاند و قبل از تدوین علم نحو، براساس همین قاعده و سایر قواعد علم نحو عمل کردهاند و نیز، قبل از تدوین علم منطق و وضع قواعد آن، عقلا در مناقشهی خود با همدیگر به امور بدیهی استدلال میکردند.
پس اصول فقه از زمان پیدایشِ فقه، همراه و ملازمِ فقه بوده است و بلکه قبل از نشأت و پیدایش فقه هم وجود داشته است، زیرا اصول فقه قوانین استنباط و موازین آراء است، اما نیاز به تدوین آن در ابتدا آشکار نبود، زیرا در زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم نیازی به بحث از قواعد این علم وجود نداشت- چه برسد به این که نیازی به تدوین آن وجود داشته باشد- چرا که رسول خدا صلی الله علیه وسلم مرجع فتوا و بیان احکام بودند و دیگر در عصر ایشان هیچ انگیزه و سببی برای اجتهاد و فقه وجود نداشت و چون اجتهاد وجود نداشت، روشهایی هم برای استنباط وجود نداشت و به قواعد آن نیازی نبود.
[۱]– شرح التوضیح للتنقیح، ۱/ ۳۹٫