دلیل شرعی نماز جماعت و مطلوب بودن آن قرآن و سنت نبوی و اجماع امت اسلامی است خداوند میفرماید:
﴿وَإِذَا کُنتَ فِیهِمۡ فَأَقَمۡتَ لَهُمُ ٱلصَّلَوٰهَ فَلۡتَقُمۡ طَآئِفَهٞ مِّنۡهُم مَّعَکَ﴾ [البقره: ۱۰۲].
«و هرگاه در میان مردم بودید و نماز (جماعت) برایشان برپای داشتی (در حین جنگ و خوف) گروهی از آنان با تو بایستند و با تو نماز بخوانند…».
خداوند در حال جنگ امر به برپای داشتن جماعت کرده است، پس در حال امن به طریق اولی مطلوب است خواندن نماز به جماعت. در نماز جمعه فرض عین است و اما در غیر نماز جمعه اختلاف است که جماعت واجب و فرض است یا خیر؟ قول صحیح آنست که خواندن نماز به جماعت سنت مؤکده استف و پیغمبر صلی الله علیه وسلم بر آن مداومت داشته است.
چون پیامبر صلی الله علیه وسلم گفته است:
«صَلاهُ الـجَماعَهِ أَفْضَلُ مِنْ صَلاهِ الفَذِّ بِسَبْعٍ وَعِشْرینَ دَرَجَهً». (رواه الشیخان).
«خواندن نماز جماعت بیست و هفت درجه بر نماز تنهایی برتری دارد».
و در روایت از بخاری «بیست و پنج درجه» آمده است.
اینکه پیامبر گفته است: (بهتر است) بیانگر آنست که هر دوصورت جماعت و تنهایی درست هستند، چون معنی مفاضله آن است که هر دو درست وصحیح باشند ولی فضیلت یکی بر دیگری بیشتر باشد، و اگر یکی ممنوع بود این مفاضله مطرح نمیشد.
برخی گفتهاند: خواندن نماز به جماعت فرض کفایه است، (اگر بعضی خواندند از دیگران ساقط میشود). این گروه به این حدیث نبوی استدلال کردهاند:
«مَا مِنْ ثَلَاثَهٍ فِی قَرْیَهٍ وَلَا بَدْوٍ لَا تُقَامُ فِیهِمْ الصَّلَاهُ إِلَّا قَدْ اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمْ الشَّیْطَانُ فَعَلَیْکُمْ بِالْجَمَاعَهِ فَإِنَّمَا یَأْکُلُ الذِّئْبُ الْقَاصِیَهَ». (رواه أبو داود والإمام أحمد والنسائی وابن حبان والحاکم).
«هیچ سه نفری نیستند که در روستا یا صحرا یا بیابان گرد هم آیند و نماز را به جماعت بر پای ندارند مگر اینکه شیطان بر آنها چیره میشود، پس بر شما باد که نماز جماعت بخوانید و بر ادای نماز جماعت مواظبت کنید و به جماعت بپیوندید و تک روی نکنید، چه بیگمان گرگ آن گوسفندی را میخورد که از گله جدا شده و دور مانده باشد».
قولی بر آنست که جماعت فرض عین است، چون پیامبر صلی الله علیه وسلم گفته است:
«لَقَدْ هَمَمْت أَنْ آمُرَ بِحَطَبٍ فَیُحْطَبَ ثُمَّ آمُرَ بِالصَّلَاهِ فَیُؤَذَّنَ لَهَا ثُمَّ آمُرَ رَجُلًا فَیَؤُمَّ النَّاسَ ثُمَّ أُخَالِفَ إلَى رِجَالٍ لَا یَشْهَدُونَ الصَّلَاهَ فَأُحَرِّقُ عَلَیْهِمْ بُیُوتَهُمْ» (رواه الشیخان).
«به حقیقت دلم میخواست دستور دهم گروهی مشعلهایی برافروزند، دستور دهم که به نماز که اذان داده شود و دستور دهم شخصی را که به مردم جماعت را بر پای داشته باشد و برگزار کند، و من همراه با آنان بروم به طرف قومی و گروهی که در نماز جماعت حاضر نشدهاند و در خانههایشان ماندهاند، و خانه شان را با آنان آتش بزنم».
البته نظریه فرض عین بودن جماعت رد شده است، به اینکه این حدیث در ارتباط با منافقان بود، و پیامبر صلی الله علیه وسلم عملا هم چنین نکرد که خانههایشان را آتش بزند بلکه این تنها آرزو بود و بدان جامه عمل نپوشید. پس فرض عین نیست.
باید دانست که جماعت گاهی به علت عارضه ای لزوم و حتمیت پیدا میکند، مثل اینکه امامی را ببیند که در حال رکوع است و میدانست که اگر برود به وی اقتدا کند میتواند یک رکعت را در وقت درک کند و نمازش قضا نشود، ولی اگر در رکوع به وی اقتدا نکند وقت را از دست میدهد چون وقت گنجایش یک رکعت تنها خواندن را ندارد در این صورت باید اقتدا کند و تنها نمازش را نخواند. و گاهی بر عکس جماعت حرام میگردد، مانند اینکه امام در تشهد آخرش نشسته و تحیات میخواند و میدانست که اگر اقتدا کند وقت میگذرد که یک رکعت را در وقت دریابد. در این صورت جماعت حرام است.
مقاله پیشنهادی
خیار(داشتن اختیار در معامله)
حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …