معمولاً اشراف و بزرگان عرب فرزندان نوزاد خود را به زنان قبایل صحرا نشین برای پرورش و شیر دادن میسپردند تا در هوای آزاد و دلانگیز صحرا پرورش یابند. آمنه مطابق این رسم در انتظار دایگان قبیله بنیسعد بود تا به عادت اشراف عرب طفل خود را به یکی از آنها بسپارد آمنه در این فاصله کودک خود را به «ثویبه» کنیز ابولهب سپرد و ثویبه مدتی او را شیر داد تا این که زنان قبیله بنیسعد در جستجوی اطفال شیرخوار به مکه آمدند، اما آنها کودکان یتیم را نمیگرفتند زیرا آنها در پرورش و شیر دادن به بچهها انتظاراتی از خانواده طفل داشتند، از این رو کسی برای گرفتن محمد ص که پدر نداشت حاضر نشد.
حلیمه دختر ابیذویب از قبیله بنیسعد که اول بار از گرفتن محمد سر باز زده بود، طفل دیگری پیدا نکرد و هنگامی که میخواست از مکه برگردند به شوهرش گفت: شایسته نیست که با دست خالی برگردیم، میرویم و همین طفل یتیم را میگیریم. شوهرش گفت اشکالی ندارد شاید خداوند ما را به واسطه وجود او برکت دهد. حلیمه محمد را گرفت و با شوهر خود به صحرا برگشت. او همیشه میگفت با وجود این طفل همه چیز ما برکت یافته بود، هوای صحرا و زندگی ساده بیابان نشو و نمای محمد صلی الله علیه وسلم را تسریع کرده و بر تناسب و زیبایی اندامش میافزود ولی تا سن پنج سالگی در میان قبیله بنیسعد و در هوای آزاد صحرا حس آزادی و آزادگی و استقلال نفس را فرا میگرفت و صحیحترین لهجههای عربی را در میان آن قبیله آموخت بعد از پنج سال محمد صلی الله علیه وسلم به نزد مادر و خانوادهاش برگردانده شد و جدش عبدالمطلب سرپرستی او را به عهده گرفت و تا آخر عمر از محبت و مهربانی نسبت به او لحظهای فرو گذار نکرد. پس از مدتی آمنه طفل خردسال خود را به همراهی «ام ایمن» کنیز به جا مانده از عبدالله به منظور دیدار اقوام خود به شهر یثرت «مدینه» برد و یک ماه در یثرب بودند وقتی به مکه برمیگشتند در میان راه در محلی به نام «أبواء» آمنه مریض شد و وفات یافت و بدین ترتیب ضربه سخت و هولناکی بر روح این کودک خردسال وارد گردید. «ام ایمن» محمد را که از غم مرگ مادر گریان بود به مکه برگرداند. بدین گونه رنج از دست دادن پدر و مادر با همه سنگینی خود بر دوش کوچک او فشار آورد. قرآن مجید در آیه ۵ از سوره الضحی درباره یتیم بودن او چنین میفرماید:﴿أَلَمۡ یَجِدۡکَ یَتِیمٗا فََٔاوَىٰ۶﴾ [الضحى: ۶] «آیا تو را یتیم نیافت، پس پناه داد؟».
اگر عبدالمطلب مدت زیادی پس از فوت آمنه زنده میبود شاید این خاطره غمانگیز یعنی مرگ آمنه کمی تخفیف مییافت. اما عبدالمطلب نیز در سن هشتاد سالگی هنگامی که محمد ص بیش از هشت سال نداشت، وفات یافت.