بدانید که نه اسلام را یاری کردند و نه پشت دشمن را شکستند بلکه با بدعاتی که آوردند، افراد زیادی از آنان پیروی کردند و چنین دچار فساد در عقیده شدند.[۱] ذکر اسباب و علل آن گذشت و بیان آن در بحث ما نمیگنجد. و هنگام بحث از آرا و اندیشههای کلامی از آن به تفضیل صحبت خواهیم کرد. اما اکنون به بیان منهج اشتباه متکلمان اکتفا میکنیم – که این مساله درحقیقت دیدگاه فراگیر سلفی را برای ما بیان میکند – که به ضرورت علم به آنچه الله متعال به رسولش نازل کرده، یعنی کتاب و سنت متکی است چنانکه صحابه و تابعین و کسانی که راه آنها را پیمودند، به ویژه در اصول توحید و ایمان چنین کردند و پس از شناخت آنچه رسول الله بیان کرده است، به اقوال متفکرین و مقصود آنها توجه کرده و اقوال آنها را به کتاب و سنت عرضه کردند با علم به اینکه عقل صریح، همیشه موافق با رسول الله بوده و با آن مخالفت نمیکند.
میزان کتاب الله است. «اللَّهُ الَّذِی أَنزَلَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ وَالْمِیزَانَ» اما عقل از شناخت تفصیلی آنچه الله متعال در کتابش ذکر نموده قاصر است پس رسول آمد تا آنچه را که توان شناخت آنرا از این کتاب ندارند، به آنان بیان کند تا اینکه با اندیشهها و ندانستههای باطل خود به شناخت آن نپردازند. پیامبران صلواتاللهوسلامهعلیهم به اموری که موجب حیرت عقول است خبر دادهاند نه به اموری که از محالات است؛ و چون این همان منهج و روش صحیح باشد، منهج و روشهای مخالف، عکس این منهج است زیرا از ایجاد بدعت با رای و تأویلات برخی افراد به وجود آمدهاند. سپس آنچه را رسول الله آورده است تابع تاویلات خود قرار دادهاند. پس الفاظ آنرا تحریف نموده و مطابق اصول خود آنرا تفسیر میکنند.[۲]
[۱] – ابن تیمیه: شرح حدیث النزول ص ۱۶۳٫
[۲] – ابن تیمیه مجموع الفتاوی ج ۱۷، ص ۴۴۳، ۴۴۴