چنان که پیش از این گفتیم، عمرو بن عاص (رض) از شهسواران و قهرمانان عرب در جاهلیت بود و متمایز در میان آنان به همین صفات. و از جمله سرایندگان قریش بود که برای فرونشاندن عطش انتقام ناشی از شکستِ جنگ بدر و مقاصدی جز آن، شعر می سرود. و از سرسخت ترین افراد نسبت به رسول الله (ص) و اسلام و مسلمانان بود.
مضاف بر آن عمرو بن عاص (رض) به زیرکی و فراست و منش و برخورد نیک در میان سران و بزرگان قریش شهرت داشت. وجود این همه ویژگی و خصیصه سبب گردید، برای دو بار پیاپی از سوی سران قریش به عنوان سفیر عازم سرزمین حبشه شود. تا بدین وسیله با استفاده از این مهره ی اساسی توجه نجاشی را برای بازگرداندن پناهندگان مسلمان به مکه جلب نمایند.
دلبستگی و علاقه مندی
اما علی رغم تمام تلاشها، عمرو در هر دو سفارش شکست خورده و نه تنها هیچ یک از نتایج و انتظاراتی را که قریش از انتخاب وی به عنوان سفیر در نظر داشتند ، بر آورده نساخت که باعث تعلق و دلبستگی هر چه بیشتر نجاشی به مهاجرین و تأکید وی بر حمایت و دفاع از آنان، و شیفتگی نجاشی به باورهای مسلمانان و دلایل قاطع و صادقانه ی آنها گردید. پس از ناکامی در مأموریت سفارت، عمرو بن عاص (که الگویی برای همتایان خود در قریش بود). دو راه را که راه سومی برای آن تصور نمی شد، در برابر خود می دید:
راه اول: ادامه ی عقاید آبا و اجدادی و آیین شرک.
راه دوم: گرویدن به اسلام و آیین توحیدی.
در صورت اول، اصرار و بقای عمرو بر عقیده ی آبا و اجدادی اش را می توان امری ایجابی و قابل قبول دانست. بدان دلیل که در حفظ و بقای آن در موطن و زادگاهش یعنی سرزمین وحی، و خارج از جزیرهالعرب در سرزمینهایی چون حبشه، شام و مصر به دفاع از آن پرداخت. و در جنگ و صلح مسلمانان را به مبارزه طلبید و تمام توان خود را به کار برد، تا بتواند در عرصه ی نبرد و سیاست موفقیتهایی را برای قریش به دست بیاورد. اما تمامی تلاشهای وی پیامدی جز ناکامی تام و تمام و یأس و ناتوانی در نابودی اسلام به همراه نداشت.
ممکن است ناکامی عمرو بن عاص (رض) در انتخاب خط مشی اول، برای ایجاد مانعی و لو اندک در برابر پیشرفتهای دین اسلام با وجود به کار بستن تمامی روشها و اقدامات گسترده، او را در پیمودن و انتخاب جریان فکری دوم، و ادار نموده باشد. تغییر نگرش در عمرو و عدول ازپرستش بتها به عبادت و پرستش خدای یگانه را می بایست، ریشه در تجارب عملی و دراز مدت وی، دانست. تحولی که بر اثر اقناع درونی و متقاعد شدن در صداقت آئین اسلام – روی داد، نه تحولی که بر اساس احساسات آنی و غلیان عواطف موقت صورت گرفته باشد.
تحول فرمانده ی توانمند و سیاستمدار مصلحت اندیش و آینده نگری که در سرکوب و زمین گیر
ساختن مسلمین، به هیچ گونه موفقیتی دست نیافت. اما نه به شکست فرمانده ی نابغه. و عقب نشینی یک سیاستمدار لایق و کار آمد، بلکه هزیمت روح و روانی بود عاری از عقیده ی سالم، زلال و مستحکم و آسمانی.
انجا بود که با اضمحلال و فروریختن عقیده ی ضعیف و بیماردر رویارویی با باور قوی وسالم اسلام، فرمانده و سیاستمدار برجسته ی قریش، در برابر آئین وحی سر تسلیم فرود آورد و به آغوش اسلام پیوست.
البته باید خاطر نشان کرد گرفتار آمدن آدمی در ورطه ی ناکامی و شکست پیش از آن که مبتنی بر افت و رکود استعدادهای فرد و قلت ابزار مادی باشد، ناشی از اندیشه ی سست و متزلزل و نگاههای سطحی اوست. زیرا ماده و نیروهای مادی به تنهایی قادر به عرضه و رشد و نمو، معنویات نیستند و تنها در سایه عقیده ی درست و تکامل یافته است که، معنویات فزونی یافته و زمینه ترقی و تقویت آن فراهم می گردد. و کسی که از درون مغلوب و مضمحل گشته، قابلیت پیشرفت در میدان نبرد و توانایی مدیریت صلح را، نخواهد داشت.