شاید امروزه یکی از موانع بزرگ فراروی کسانی که، به تأسی و الگوبرداری از این نسل منحصربفرد فرا میخوانند، انحصار خصائص و مزایای برتر اسلامی در فصل آغازین (عصر خیر القرون) در ضمن محبوس ماندن در قالب و شکل باشد. پدیدهای که بیشتر به تقلید و عدم آگاهی از مقاصد مورد توجه و مدنظر شریعت شباهت دارد.
بر این اساس تعریف تقلید به معنای اتباع کورکورانهی صرف، به غیر از تقلیدی است که بر تسلط علمی و احاطهی کامل فرد بر مسائل و پیبردن، به دلایل و انگیزههای تشریع یک حکم، اطلاق میشود.
منحصر نمودن خصائص برتر در قشری به خصوص و محدود کردن خویش در دسترسی به آن صفات، یا تقلید محض بدون احاطه در فهم معانی و دست نیافتن به رشد بلوغ فکری، از عهدهی هر کس حتی کودکان نیز بر میآید. و میتوان آن را از ادنیترین وظایف عقل بر شمرد (چنانچه عقل به سوی آن کشانده شود) . در حالی که تبحر در فهم مقاصد مفاهیم دینی و پرده برداشتن از معانی نهفته در شریعت، در کنار رشد و بالیدهگی فکری، مجموعه مسائل به هم پیوستهای اند که فقدان و خلاء آن در جامعه کنونی به شدت احساس میشود. و معتقدم آنچه پرداختن به آن از اهمیت بسیاری برخوردار است رهایی معانی و مفاهیم از قید و بند اشخاص و ازمنه و امکنه به خصوص است.
لذا، عجز در رهایی از قید و بندهای مذکور و ناتوانی در فراتر رفتن از صورت به حقیقت و از برون به درون باعث نازایی در عرضه و تولید و توقف رشد و توسعه میگردد.
لذا، محصور نمودن رشادت و قهرمانی در محدودهی قهرمان و سخاوت در حیطه بذل و جود و پرهیزگاری در محدودهی متقی و ایثار در چارچوب ایثارگر و به عبارت سادهتر انحصار این صفات در حیطهی فردی و عدم کفایت سایر انسانها در دسترسی به این مختصات و شاخصهها، سبب بروز عارضهای روحی و کشیده شده دیواری ضخیم در برابر سایر انسانها خواهد شد پدیدهای که تصور الگوبرداری از دورهی اوایل را برای نسلهای پس از خود، ناممکن خواهد ساخت.
و معلوم نسیت، با محصور و محبوس ماندن این صفات در گرو نسل اول و نفی آن از سایر نسلها چگونه در اسلام معنای خلود و توسعه پایدار معنوی بوقوع خواهد پیوست و تا چه میزان این دین قادر خواهد بود همچنان به حرکت خود به سوی تولید، سازندگی و پاسخگویی به نیازهای بشری در هر برهه و دورهای، ادامه دهد؟
و اصولاً چگونه میتوان، شاهد دلاوری و قهرمانیای بود که، مزایا و خصوصیات آن از محدودهی یک قهرمان فراتر نمیرود…!؟ معضلی که حتی تمایل و انگیزهی نزدیک شدن به آن صفات و مزایا را از ما سلب مینماید.
افزودن بر این، پژوهشگر در تاریخ و تمدن اسلامی به وضوح در مییابد که اسلام بر خلاف سایر تمدنهای گذشته و حال بر شکوه و عظمت صفات پسندیده افزوده و به شهامت و قهرمانی ارج نهاده است. تا بدین وسیله زمینهی رقابت و عرصهی تکاپو را برای همگان فراهم آورد.
و جایگاه قهرمان را وابسته به میزان شایستگی و توانایی وی در پیاده نمودن صفاتی چون استقامت و شهامت و بیرون آوردن این ویژگیها از چهارچوب تخیل و افسانه پردازی به واقعیتی زنده و مملوس در زندگی، قرار داده است.
از این رو بر این باورم، کسانی که سعی در دنباله روی از تعالیم سلف و به تعبیری پیروی از سیرت پیشگامان نهضت دینی عصر نبوت را محط آمال و کانون توجه خود قرار دادهاند، بدون آن که در شناخت مفاهیم و مضامین تلاش به خرج دهند و فقط با تمسک به روشهای تجربه شده خود را میفریبند که به سنت مقبول و رویهی صحیح دینی دست یافتهاند، نیازمند تصحیح در آراء و تجدیدنظر در عملکرد خویش میباشند.
این را بدین خاطر میگویم که، این عده خود را در ظاهر وصورت محبوس ساختهاند و از دسترسی به محتوا و مضمون عاجز ماندهاند. و به دلیل ناتوانی در تعامل صحیح و درست با خصوصیات نسل طلایی اسلامی، به مانع و حائلی میان خود و پیروی از سیره و عملکرد آنان تبدیل شدهاند.
همچنین، به دلیل ناتوانی در بر آورد ساختن انتظارات و عجز از ایجاد تحول در خود و میحط پیرامون، به مانعی در برابر خود نیز تبدیل گشتهاند.
نگارنده، اهمیت بحث و بررسی (سیرت نسل پیشرو اسلامی) و بیرون آوردن صفات و ویژگیها از انحصار این دورهی زمانی و انتقال آن به دیگر نسلها را مهم میداند. صفات و خصائصی که توانست از دورهی نخستین صحابه در بامداد اسلام، برترین نسل و شکوفاترین دوران را بسازد. و در پرتو همین صفات بود که عقاید و سیرهی عملی آنان به ملاک و معیاری بر قوت و ضعف باورها و عقاید نسلهای آتی تبدیل شد و ظهور نمونهای موفقیتآمیز از الگوهای ثابت و سبک ویژه زندگی اسلامی رابه ارمغان آورد.
شکستن دیوارهی این انحصار به ما این توان را خواهد داد تا صفات و خصائص مزبور را بر روش تربیتی، آموزشی و رسانهای خود، بلکه بر کلیهی ابزار و اصولی که به تشکیل بافت فرهنگی جامعهی اسلامی میانجامد منعکس نمائیم، و از اکتفای صرف به افتخار و مباهات به مرحلهی بهرهبرداری و اجرای عملی، که منجر به دگرگونی و تحول در شرایط کنونی میگردد، تغییر ایده بدهیم. بدین معنی که، ابتدا میبایست فهرستی از خصوصیاتی که عصر خیرالقرون در سایه آن بوقوع پیوست، را تهیه نمود و سپس بر اساس جدول، برنامههای فرهنگی و شیوههای تربیتیای را طرح ریزی کرد که، در پایان به دستاوردهای مقبول و نتایج قابل انتظار، منتهی شود.
لذا، این گفته پیامبرﷺ که: ( برترین انسانها کسانیاند که در عصر من میزییند، سپس کسانی که بعد از آنان میآیند و سپس کسانی که بعد از آنان میآیند »(۲).ضرورتاً این پرسش را به اذهان متبادر میسازد: شاخصها و ویژگیهایی که نسل خیرالقرون را از سایر نسلها متمایز میگرداند کدامند؟ و چگونه میتوان آنها را لمس نمود و تا چه میزان امکان ارتباط نزدیک با این نسل میسر خواهد بود تا بتوان همچنان در اسلام روحیهی جاودانگی و تولید نظریات و پاسخگویی به تمام نیازهای معنوی بشر را حفظ نمود!؟
چون در غیر این صورت، اقوال و افعال پیامبرﷺ فاقد یک مصداق عینی و واقعی در زندگی مسلمانان خواهد بود. به خصوص که، قرآن علاوه بر معرفی الگو به بخشی از خصوصیات و ویژگیهایی که به کمک آن نسل صحابه تمامی مزایای خیرالقرون را از آنِ خود ساختند، یادآور شده است.
به همین دلیل در گذشته مطالعه در غزوات پیامبر ﷺ و فراگیری آن قطع نظر از ناحیه عملی آن، معادل آموزش و فراگیری سورهای از قرآن محسوب میشد. زیرا یادگیری علم (سوره) و عمل (جهاد) با هم و در راستای یکدیگر صورت میپذیرفت.
در این باره حضرت علیبن حسین رضی الله عنه میگوید: «کنا نعلم مغازی النبی ﷺ ، کما نعلم السورهی من القرآن» (ما غزوات پیامبرﷺ را همانند سورهای از قرآن فرا میگرفتیم)(۳).
امام زهری میگفت: « فی علم المغازی، علم الآخره و الدنیا» (در فراگیری علم مغازی و سیرهی جهادی پیامبرﷺ علم دنیا و آخرت نهفته است). [البدایه و النهایه ۳/۲۴۲](۴).