امام بزرگوار، امام شافعی – رحمه الله- علاوه بر این موضوع، اصلی را نیز به آن اضافه کرده وصراحتا در کتاب خود(اختلاف الحدیث)به آن اشاره کرده ومی گوید:وآن دعوت کردن به سوی عمل به سنّت (حدیث)است اگر چه هر انسانی یا هر کسی با این دعوت مخالفت کند و اعترافات ضعیف و بیاساسی که دشمنان ما بر میانگیزند، ردّ و انکار کرده و آنها را بیاعتبار و باطل و از ریشه بر کنده و ساقط کرده است، و این زمانی است که به دو حدیث ضحّاک و حمل پسر مالک آن دو نفر که در حدیث را بر خلاف نظر حضرت عمر به او رساندند، وبا توجه به همین دو حدیث حضرت است زمانی که آن دو حدیث را برای او نقل کردند، از رأی ونظر خود برگشت.سپس گفت: «در همه این اتفاقات دلیلی است بر اینکه خبر دادن یک نفر اگر به نزد کسی که خبر را میشوند، صادق و راستگو باشد، مورد قبول واقع میشود، و اگر برای یکی از آنها ردّ کردن آن حدیث جائز میبود برای حضرت عمر س که به ضحّاک بگوید: «تو اهل نجد هستی، حمل پسر مالک نیز اهل تهامه، شما که جز مدت کمی رسول الله صرا ندیدهاید، وبا او رفت و آمد نداشتهاید، در حالیکه من و کسانیکه با من هستندازانصار و مهاجرین همیشه درخدمت رسول اکرم صبودهایم، چطورممکن است که این حدیث را به ما نگفته باشد، وآن را به تو یاد داده باشد؟ و تو یک نفر هستی، احتمال اینکه دچار اشتباه و یا فراموشی شوی، زیاد است؟ ولی حضرت عمر دید که درست آن است که از احادیث آنان تبعیّت کند، و از رأی و نظر خوددرباره ارث نبردن آن زن از دیه همسرش برگردد، همچنین قضاوت او در رابطه با جنین بر طبق نظر و رای خود، و اگر او در این رابطه چیزی از پیامبر ص نمیشنید، با توجه به رای و نظر خود عمل میکرد و اومعتقد بود به اینکه اگر جنین زنده باشد در مورد او صد شتر و اگر مرد باشد هیچ چیزی به عنوان دیه به اوتعلق نمیگیرد. ولی الله – جل جلاله – هم او و هم مخلوقات را به توسط پیامبرص خود، وقف عبادت کرده، بنابراین برای هیچ کس جائزنیست در مقابل خیر رسول اکرم صلی الله علیه وسلم که هر نوع سوالی به صورت لم؟ و کیف؟ یا رای و نظری را در مقابل آن بیاورد و یا خبر یا حدیثی از رسول اکرم صلی الله علیه وسلم را توسط کسی که او را به عنوان شخصی صادق و راستگو میشناسد، اگر چه یک نفر باشد، ردّکند.[۱] با توجه به این مطالب دوست ندارم که مطلبی را به مطالب این امام عظیم و بزرگوار اضافه کنم، زیرا واضح و آشکار است، منظور و هدف را بیان میکند و هر کس را که طالب حق و حقیقت باشد قانع کرده و از روش اشتباه خود برمیگردد و از جهت دیگر ردّی است بر سخنان و نظرات البوطی و النبهانی و امثال این دو، آنان که حجّت به خبر واحد را در رابطه با مسائل عقیدتی جائزنمی دانند، (یعنی خبر دادن بوسیله حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم در رابطه با مسائل عقیدتی توسط یک نفر جائزنیست) لذا با توجه به حقایق فوق اشتباه البوطی در تفسیر و توضیح کلام نووی – رحمه الله – و همچنین قاطی کردن دو چیز متفاوت که یکی از آنها آن است که باید گفته شود: این حدیث مذهب شافعی است و دوم اینکه عمل به حدیث درهر زمان ومکانی واجب است اگرچه مخالف قول وعمل معمول باشد برای تو مشخص و ثابت میشود.
۱- کتاب اختلاف الحدیث للشافعی علی هامش کتاب الأم له أیضا، طبعه الهند، ص ۲۰و۲۱٫