وفا و وفاداری
جرجانی میگوید: «وفا یعنی پایبندی و پایداری در کمک به دیگران و محافظت از پیمانهای دوستان و شریکان.»[۱]
بدون تردید رسول الله صلی الله علیه وسلم وفادارترین مردم و نیکوکارترین آنان در تمامی انواع وفاداری بودند.
از جمله وفاداری ایشان در محبّت و علاقۀ به همسر خویش؛ أمّ المؤمنین خدیجه که پس از وفات وی و ازدواج با أمّ المؤمنین عایشه و سایر زنان صاحب جمال و شرف، أمّ المؤمنین خدیجه و سابقۀ نیک و خدمت او به اسلام و انفاقش در راه الله متعال را فراموش نکردند و در اوقات بسیاری، از وی یاد نموده و تحسینش میکردند.
حتّی پس از وفات خدیجهI، به دوستانش توجّه مینمودند و بسا اوقات، گوسفندی را ذبح کرده و آن را قطعهقطعه ساخته و برایشان میفرستادند و بهوسیلۀ هدیه و صدقه، نیکی و احسان خدیجه ل که برایشان شناختهشده و معلوم بود را به آنان یادآوری میکردند و در نتیجه، از وی یاد نموده و برایش درخواست رحمت و آمرزش میکردند و از کرم و بخشش او سخن میگفتند.
رسول الله صلی الله علیه وسلم آن قدر از خدیجه یاد میکردند که عایشه ل بر وی رشک میبرد و غبطه میخورد، هرچند أمّ المؤمنین خدیجه سه سال قبل از ازدواج پیامبر صلی الله علیه وسلم با أمّ المؤمنین عایشه وفات کرده بود.
در صحیح بخاری و صحیح مسلم، از عایشه روایت شده که میگفت: «بر هیچ زنی، آنگونه که بر خدیجه رشک بردم، غبطه نخوردم، زیرا پیامبر صلی الله علیه وسلم بسیار از وی یاد میکردند.
أمّ المؤمنین عایشه میگوید: رسول الله صلی الله علیه وسلم سه سال پس از وفات خدیجه، مرا به ازدواج خویش درآوردند و پروردگار به جبرئیل فرمان داد که خدیجه را به خانهای بهشتی و ساختهشده از نی بشارت بده.»[۲]
در این دو کتاب، از قول عایشه چنین نقل شده است: «بر هیچ زنی، آنگونه که بر خدیجه غبطه خوردم، رشک نبرم درحالی که وی را ندیدهام، امّا پیامبر صلی الله علیه وسلم بسیار از وی یاد میکردند و بسا اوقات، گوسفندی ذبح نموده و آن را تقسیم کرده و به دوستان خدیجه میفرستادند. و بسا اوقات به ایشان میگفتم: گویی که در دنیا زن دیگری غیر از خدیجه نبوده است؟! امّا رسول الله ج میفرمودند: «إنها کَانَتْ، وَکَانَتْ، وَکَانَ لِی مِنْهَا وَلَدٌ»[۳]؛ «قطعاً او چنین و چنان بود و من از او فرزندانی داشته [و دارم].»
همچنین در صحیح بخاری و صحیح مسلم نقل شده که أمّ المؤمنین عایشه میگفت: «هاله دختر خویلد؛ خواهر أمّ المؤمنین خدیجه از رسول الله ج اجازه خواست و ایشان اجازهخواستن خدیجه را به یاد آوردند [چون صدایش شبیه صدای خدیجه بود] و از خوشحالی [یا بر اثر غم و اندوه فراق او] تکان خورده و فرمودند: «اللَّهُمَّ هَالَهَ»؛ «الله کُنَد که هاله باشد [یا اینکه این هاله است].» أمّ المؤمنین عایشه میگوید: من رشک بردم و … .»[۴]
مختصری از اصول اخلاق در دین اسلام بیان گردید و توضیح این مطالب در بسیاری از متون قرآن و سنّت و کتابهای تفسیری و شروح حدیثی آمده است.
[۱]– التّعریفات، ص ۲۵۳٫
[۲]– صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: ۳۸۱۷؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ۲۴۳۵٫
[۳]– صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: ۳۸۱۸؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ۲۴۳۵٫
[۴]– صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: ۳۸۲۱؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ۲۴۳۷٫