حضـــرت طلحـــه (رض) (۱)

نام پدرش عبیدالله و نام مادرش صعبه می باشد.حضرت طلحه تاجر معروفی بود که قبل از اسلام جهت تجارت به شام رفت. در شام بود که مسیر زندگیش فرق کرد.
حضرت طلحه می فرماید:هنگامی که در بازارهای شهر شام بودم ناگهان صدای یک راهب را شنیدم که می گفت:مردم!ای گروه بازرگانان،از مردم این شهر بپرسید آیا کسی از اهل حرم در میان آنها هست؟کنجکاو شدم و به طرفش رفته و گفتم:بله من اهل حرم هستم،امر بود؟گفت آیا احمد ظهورکرده است؟گفتم:احمد کیست؟گفت:پسر عبدالله بن مطلب ،این همان ماهی است که در آن ظهور می کند و آخرین پیامبر خدا است.در دیار شما ظاهر می شود.

جوان،زنهار!زود به او ملحق شوی!حضرت طلحه می گوید،بعد از برگشتن به مکه از زنم پرسیدم:آیا بعد از اینکه از مکه رفتم اتفاقی افتاد؟

گفت:بله محمد بن عبدالله ادعای پیغمبری کرده است و ابن ابی قحافه(حضرت ابوبکر) از او پیروی کرده و به او گرویده است.
چون حضرت ابوبکر را می شناختم،مردی آرام،خون گرم و متواضع بود.بازرگانی بود دارای اخلاق نیکو و ثابت قدم که با او انس و الفت داشتیم،همینکه موضوع را شنیدم،نزدش رفتم و گفتم:
آیا درست است که محمد بن عبدالله ادعای پیامبری کرده است،و تو از او پیروی کرده ای؟گفت:بله و مرا تشویق کرد که دین او را بپذیرم من هم قصه راهب را برایش تعریف کردم،سخت تعجب کرد و گفت:پس زود باش،بلند شو،با هم پیش حضرت محمد(ص)برویم و قصه شما را برایش تعریف کنیم.
ببینیم چه می گوید و شما هم وارد دین خدا شوید.با هم نزد پیامبر رفتیم.پیامبر اسلام را به من پیشنهاد کرد،و بعضی از آیات قرآن را برایم تلاوت کرد، و مژده نیکی دنیا و آخرت را به من داد.خداوند مرا به اسلام هدایت کرد،داستان راهب را برایش بازگو کردم،آثار سرور و شادی در سیمایش هویدا شد.

آنگاه در حضورش مسلمان شدم.به این ترتیب من چهارمین فردی شدم که به وسیله حضرت ابوبکر به اسلام درآمدم.

مسلمان شدن حضرت طلحه برای
خانواده اش بسان صاعقه بود،آنها را آشفته و عصبانی کرد.
مادرش از هر کس،بیشتر افسرده و غمگین و نگران شد زیرا انتظار داشت رئیس و رهبر قوم
خود گردد.نوفل بن خویلد معروف به شیر قریش،نزد حضرت طلحه آمد و با ریسمانی او را با حضرت ابوبکر بست و هر دو زرا جفت کرده آنگاه آنها را به جهال و نادانان مکه سپرد که به شدیدترین وجه آنها را اذیت و شکنجه کنند.به همین مناسبت،حضرت طلحه و حضرت ابوبکر به همشاخ(جفت)معروف شدند.

حضرت طلحه در اثر تجارت ثروت کلانی به او می رسد.و آن را در بین فقرای مهاجرین و انصار تقسیم کرد.در کلیه جنگهای پیامبر(ص)حضوری فعالانه داشت.
داماد حضزت ابوبکر بود و همچنین پدر زن حضرات حسن و حسین بودند.حضرت حسن،ام اسحاق را به زنی گرفته بود که بعد از فوت حضرت
حسن،حضرت حسین ام اسحاق را به زنی گرفت.
حضرت حسن از ام اسحاق صاحب پسری به نام طلحه بود و حضرت حسین از وی دختری به نام فاطمه داشت.
رسول الله به طلحه فرمودند:ای طلحه به تو مژده می دهیم که خداوند گناهام گذشته و آینده تو را معاف نموده است و تو را از جمله مقربین قرار داده است.
و پیامبر فرمودند:هر کس می خواهد به فردی بنگرد که به عهد خود وفا کرده است به طلحه بنگرد.

مقاله پیشنهادی

فضیلت مهاجران و انصار

الله متعال می‌فرماید: ﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِینَ ٱلَّذِینَ أُخۡرِجُواْ مِن دِیَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا …