جایگاه و اهمّیت قضاوت
این موضوع جایگاهی بزرگ و اهمّیت فراوانی دارد، زیرا از ضروریّات حکومت و یکی از بزرگترین پایههای هر دولتی به شمار میرود و مصلحت مردم وابسته به وجود قضاوت و توجّه به آن است.
اگر قضاوت از بین برود، جامعه فرو میپاشد، کارها خراب میشود، حقوق تباه میگردد و هرج و مرج رواج مییابد.
به سبب اهمّیت این موضوع، اسلام به آن توجّه زیادی نموده و مسألۀ قضاوت را یکی از احکام مهم به شمار آورده و برای کسی که این وظیفه را عهدهدار شود، شروط ویژهای تعیین نموده تا اهدافِ مسؤولیّت قضاوت محقّق گردد.
بدون تردید صحابه ش بر اجرا و انجام قضاوت در میان مردم اجماع داشته و در زمان پیامبر ج و پس از آن، اقدام به این کار کردهاند.
و در ابتدای اسلام، قدرت و نظام قضایی در اختیار خلفاء بود.
ابن خلدون میگوید: «در صدر اسلام، خلفاء کار قضاوت را بر عهده داشتند و آن را به فرد دیگری واگذار نمیکردند.
نخستین فردی که این وظیفه را به دیگران سپرد، سیّدنا عمر بن خطّاب س بود.
دلیل اینکه قضاوت را – هرچند مربوط به خودشان میشد- به دیگران واگذار میکردند، این بود که آنان مشغول سیاست عمومی و کارهای فراوان دیگری بودند.»[۱]
از آنجا که قضاوت بسیار مهم و ضروری است، احادیث فراوانی به منظور ترغیب و ترهیب در این زمینه بیان شده است. پیامبر ج دیگران را تشویق به این کار نمودند، زیرا دارای مصالحی بزرگ بوده و مهمترین آن، اجرای عدالت است.
و نیز افرادی را که تحمّل پیامدها و نتایجش را ندارند، از این مسؤولیّت برحذر داشتهاند.
رسول الله ج میفرمایند: «القُضَاهُ ثَلَاثَهٌ: قَاضِیَانِ فِی النَّارِ، وَقَاضٍ فِی الجَنَّهِ، رَجُلٌ قَضَى بِغَیْرِ الحَقِّ فَعَلِمَ ذَاکَ فَذَاکَ فِی النَّارِ، وَقَاضٍ لَا یَعْلَمُ فَأَهْلَکَ حُقُوقَ النَّاسِ فَهُوَ فِی النَّارِ، وَقَاضٍ قَضَى بِالحَقِّ فَذَلِکَ فِی الجَنَّهِ»[۲]؛ «قاضیان بر سه گونهاند: دو نوعشان در آتش و یکی در بهشت خواهد بود؛ مردی که دانسته به ناحق حکم کرده، در آتش است و حاکمی که نمیداند و حقوق مردم را تباه میسازد نیز به دوزخ میرود، امّا داوری که به حق حکم نموده، وارد بهشت میشود.»
همچنین فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ القَاضِی مَا لَمْ یَجُرْ، فَإِذَا جَارَ تَخَلَّى عَنْهُ وَلَزِمَهُ الشَّیْطَانُ»[۳]؛ «قطعاً الله ﻷ به همراه قاضی است تا زمانی که ستم نکند، امّا وقتی ستم نماید، الله متعال او را رها میکند و شیطان همراهش میشود.»
عالمان نیز مطالبی دربارۀ موضوع مذکور بیان کردهاند؛ سرخسی میگوید: «قضاوت به حق باعث اجرا و آشکارساختن عدالت میشود و آسمانها و زمین بر پایۀ عدالت برقرارند. قضاوت به حق سبب نابودی ظلم و ستم میگردد و هر فرد عاقلی خواهان همین مطلب است. علاوه بر این، باعث میشود تا حقّ مظلوم از ظالم گرفته شود و به مستحقّش برسد و نیز امر به معروف و نهی از منکر است.
هدف از بعثت پیامبران و رسولان داوری براساس حقّ و عدالت در میان مردم بود و خلفای راشدین ش به این امر پرداختند.»[۴]
به همین سبب، بسیاری از عالمان وظیفۀ قضاوت را پذیرفتند و عدالت را برپا ساخته و پرچمش را برافراشتند.
و به دلیل بزرگی و اهمّیت جایگاه قضاوت، عالمان فراوانی از پذیرش این مسؤولیّت سر باز زدند.[۵]
[۱]– نک: مقدّمه ابن خلدون، ج ۲، ص ۵۶۷٫
[۲]– ابوداود، شمارۀ حدیث: ۳۵۷۳؛ سنن ترمذی، شمارۀ حدیث: ۱۳۲۲؛ آلبانی در صحیح سنن أبی داود، شمارۀ حدیث: ۳۰۵۱، این روایت را صحیح میداند.
[۳]– سنن ترمذی، شمارۀ حدیث: ۱۳۳۰؛ آلبانی / این حدیث را در صحیح الجامع، شمارۀ حدیث: ۱۸۲۷ حسن دانسته است.
[۴]– المبسوط، سرخسی، ج ۱۶، ص ۱۶٫
[۵]– نک: النّظام السّیاسی فی الإسلام، عبدالعزیز خیّاط، صص ۲۴۸- ۲۴۹؛ النّظام السّیاسی فی الإسلام، سعود آل سعود و دیگران، صص ۱۰۷- ۱۰۸٫